مدرسه ها زود باز میشه ٫ دیگه وقتی ندارم واسه وبلاگ نوشتن ٫ کامپیوتر از اتاقم میره بیرون ٫
فقط وقتایی میتونم بیام که کسی خونه نباشه و تا برم اون اتاق با کامپیوتر کار کنم .
درسای امسال باید خیلی سخت باشه ٫ ها ؟ شایدم شانس آوردیم مثل داداشی المپیادی شدیم دیگه فقط مفت بخور و بخواب ٫ داداشم میگه کامپیوتر بخون چون کامپیوتر زیاد به خر خونی نیست ٫بابام میگه آدم باید خودش بخواد ٫ مامان میگه تو به هیچ جا نمیرسی ٫ عمه میگه نترس فقط امسال رو خوب بخون ٫ عمو میگه : برو بدن سازی ٫ خاله میگه : خاله حرفی برای گفتن نداره . خوب حالا نوبت کیمیا خانوم کوچولو میرسه . نظر شما در باره ی درس و مشق و آینده این جانب چیه ؟!! کیمیا خانوم : شما چی کار دارین ؟
مشق امشب با راه حل :
فکر کنید تو یه مملکتی یه دختری شوهر کنه و در نتیجه همه در به در بشن. همه. مدیر مدرسه، وزیر گوشه گیر کابینه، صدا بردار سر صحنه، دامپزشک، باد و پنچری، شاعر چپ موج نو، جیگری، مانیکوریست، بنا، آرشیتکت خوش ذوق، سبزی فروش بد اخلاق، نمایشنامه نویس رادیو، هر کی رو که بگی. همه در به در بشن. بازار سهام اساسا حالت ارتجاعی پیدا کنه، نرخ دوچرخه شدیدا نوسان کنه، شهریه باشگاههای بدن سازی بدجور افت کنه، کاندوم و سرنگ تو زندانها به هم نرسه، مهد کودکها از پذیرش کودکان سر باز بزنن، کار کنان صنعت پنبه سر بیمه دندان دست به اعتصابات دامنه دار بزنن، اداره بهداشت نظارتش رو بر دفع زباله های بیمارستانی بالکل از دست بده، ارکستر ملی کنسرت شب سومش رو فالش بزنه، ریاضی دانها اثبات قضیه فرما رو دوباره علم کنن، خلبانهای مسافربری در حال پرواز با افکار خود کشی دست و پنجه نرم کنن، آرایشگرها بی دقتی رو به اوجش برسونن، احزاب سیاسی گه گیجه بگیرن، دولتهای خارجی نقشه های کودتا رو از کمدها بیرون بکشن، این وسط یه طوفان هم جنوب شرق کشور رو در هم بنورده، خلاصه چی بگم.
غلط کرد شوهر کرد.
-------------------------------------
یه خاطره واسه بچه های خوب :
امروز تو خیابون انگشتم خونی شد. بعد چون دستمال کاغذی نداشتم خونشو خوردم. خونخوار شدم! هاها ! حالا فهمیدین آدمخواری چه جوری به وجود اومده ؟ معلومه دیگه، یکی مرده، اینا هم بیل نداشتن که خاکش کنن، گفتن چه کارش کنیم، خوب بخوریمش دیگه.
-------------------------------------
یه نکته واسه بچه های خوب :
٭
- بذار یه بار از اول مرور کنیم.
* باشه.
- غنچه. خندان بود ؟
* نوچ.
- سرو چی ؟ سرو از غم آزاد بود ؟
* نع.
- اِه... گل. گل رو بگو. گل خرم بود ؟
* نچ.
- اکه هی. بذار ببینم. بلبل خاطرش شاد بود یا نبود ؟
* نع. اونم نبود.
- ...
* چی می گی ؟
- بشاش تو این زندگی دیگه
---------------------------------
یه نکته دیگه واسه همه مردم دنیا
دخترها ! می خوام straight باشم و با همتون بخوابم.
پسرها ! می خوام gay باشم و با همتون بخوابم.
می خوام با تمام گیاهای عالم جفت گیری کنم.
آخه مگه مرگ رو نمی بینید که داره می یاد تو صورتمون ؟
ایناهاش
----------------------------------
اگه آدم یه شیشه اسید لاکتیک رو سر بکشه در جا از خستگی می میره ؟ یا من خیلی بی سواتم ؟ یا تو خیلی جواتی ؟
-----------------------------------
there is nothing at all
there is sucking all
there is fucking all
then come on
suck it babe
you are cock sucker
you are muther fucker
shut up بابا
بیشن سر جات جوجه !!!
اجازه بده قهرمان باشم
ای کاش می رقصیدی
ای کاش می رفتی و هرگز پشت سرت رو نگاه نمیکردی
ای کاش گریه میکری
ای کاش من رو توی قلب نگه می داشتی
ای کاش میترسیدی وقتی لبهات رو احساس میکردم
ای کاش میخندیدی
به من بگو
و حالا ای کاش میمردی
و تنها کسی که دوستت داشت رو تنها میذاشتی
من رو تنها روی دست هایت نگه دار
من میتونم قهرمان تو باشم
من میتونم بر روی درد هایت بوسه بگذارم
و میخوام با تو بایستم برای همیشه
ای کاش بهم فحش میدادی
که تو بخوای برای من باشی برای همیشه
ای کاش دروغ میگفتی
ای کاش من رو از یاد می بردی
فرشته ی من ٫ برای همیشه باختم
دوست نداشتم تو قهرمان باشی امشب
من میتونم قهرمان تو باشم
میتونم بر درد هایت بوسه بزنم
و تو میتوانی من رو از خودت دور کنی
فقط میخوام نگهت دارم
میخوام قهرمان تو باشم
و برای همیشه قهرمان تو
سلام به برو بچ
امروز حالم بهتر شده با اینکه یه ضد حال بزرگ قورت دادم
راستی امروز که رفتم آی دی که شما میتونید از تو وبلاگ بهم مسیج بزنید رو دیدم قفل شده
فکر کنم بوت شده
نمیدونم والا
خوب فعلا اگه کاری داشتین به kian_blogger@yahoo.com پی ام بدین
راستی گاگولی راه افتاد
ما هم وب سایت زدیم
راستش هرکسی که وب سایت میزنه بی خیال وبلاگش میشه اما من این کارو نمیکنم با اینکه امسال سال درسی سختی باید داشته باشیم اما و اینجا رو زنده نگه میدارم اما حتما به وب سایتم سر بزنید
گاگولی دات کام همه چیز داره
خشگل طراحیش کردم خلاصه حسابی باهاش حال کنین
منتظر نظراتون در باره گاگولی دات کام هستم
این وب سایت فقط واسه بچه های لینکین پارک دوست نیست
واسه هر کسی که با فیلم ٫ موسیقی ٫ آهنگ ٫ عکس های توپ ٫ مطلب های روز ٫ جک و اینجور چیزا حال میکنه هست
پسر تنها وارد دنیای دیگر شد
دنیایی که هیچ شباهتی به دنیایی که تو زمین تعریف میکردن نداشت ٫ هیچ چیز نبود ٫اثری از بهشت و جهنم وجود نداشت و تنها توی تاریکی ٫
برای همیشه رفته بود ٫ مثل بقیه چیز ها برای همیشه رفته بود
دختری کوچک بر سر قبر پسر رفت دعا کرد و به طرف خانواده اش برگشت .
دختر تنهایی که همه آدمای دنیا بهش طعنه میزندند ٫ تمام دنیا به سرعت به دورش میگشت .
متنفر از دنیا
کرخت
کثیف
لحظه ای تمام خاطراتش را با پسر به یاد آورد
بازگشت به دنیا یعنی مرگ ٫ و باقی ماندن در دنیا یعنی پایان
تو یه ترافیک خفه کننده ٫ تنها در مقابل میلیارد ها آدم و ماشین ٫
برف پروع به بارش کرد و لحظه ای بعد همه چیز تبدیل به سکوت شد
قلب او در جعبه قلب ها شکسته قرار گرفت
پشت دری قفل
و لحظه ای بعد به یاد زندگی افتاد ٫
تجاوز به یه زن
خالی کردن گلوله های یه اصلحه تو سر یه بچه
له شدن یه آدم بین واگن های مترو
و پایان دنیا
تو بازمیگردی
به پایان رسیدی
زمان و تو در یک لحظه متوفق شدند
کرم ها تمام وجود انسان ها رو گرفتند
تو باز میگردی
و تمام خاطره ها به پایان رسید
لحظه ای بعد شروع جنگ انسان ها و ماشین ها بود
و این پایان زندگیست
دخترک دفترچه پسر را ورق زد
و به جایی رسید که دیگر هیچی تو اون ننوشته بود
صدای پیانو توی گوشش میپیچید
به دنبال صدای پیانو رفت و کلیسا در هم کوبیده شد
دفترچه را باز کرد و با مداد خود را روی ورق ها کاهی لغذاند :
و این پایان جهان بود
یه اتاق تاریک و خالی
فقط یه کاناپه هست و یه تلویزیون ٫ پسری متنفر از آدمای دنیا روی کاناپه نشست و با کنترل کانال های تلویزیون رو عوض میکرد ٫ یه کانال داشت آهنگ NUMB از LINKIN PARK رو نشون میداد ٫یه دختر تنها ٫دختری که همه بهش طعنه میزند ٫ تنهای تنها تو یه دنیای تاریک ٫ دیگه زمانی برای حس کردن گرمای زمین نیست ٫ پسر تنها تلویزیون رو خاموش کرد و دفترچه ای از داخل کیفش در آورد و شروع به یادداشت کرد :
دیگه نمیخوام دنیا رو حس کنم
دیگه نمیخوام دوست داشتن رو حس کنم
و من برای همیشه میرم به یه دنیایی که شاید هیچیزه دیگه ای جز تاریکی نباشه
میخوام قلب کوچولوی تورو بگذارم توی جعبه قلب های شکسته
این ماه دسمبر من هست ٫ و دنیا تا اونجایی که امکان داره تاریک میشه
دوست دارم دنیا رو از دنیای ماشینی پاک کنم
میخوام برای همیشه دست گرم رو تو دستم بگذارم
میخوام برای همیشه به لب های قشنگت بوسه ای بچسبونم
میخوام برای همیشه قلبم رو حس کنی
تو یه بیابون خالی
یه شاه راه طولانی که هیچ موجودی درش نیست
برای همیشه کنارم بمون
برای همیشه من رو به خاطره هات بفرست
و هرگز برای هیچ وقت
و برای هرگز ها و همیشه ها
و دفترچه کوچیکش رو بست و سرش رو روی دسته کاناپه گذاشت و برای همیشه رفت
پسری تنها ٫ پسری خسته ٫پسری به نام جواد ٫ پسری که هر روز وقتی میخواست از در خونه بره بیرون ۳ کیلو روغن حیوانی به سرش میزد ٫پسری با موهای تن تنی هر روز صبح میرفت سر پل میدون تجریش وای میساد به ملت گیر میداد ٫ پسری که واک منش رو روشن میکرد و هر روز نوار جواد یساری توش میزاشت ٫ پسری که با آهنگ های جلال همتی هد بنگ میزد ٫ پسری که میرفت تو خونه و پاچه ی شلوار جینش رو با سنگ پا ٫ پاره پوره میکرد تا مدل شلوار های روز بشه ٫پسری که روزی ده هزار تومن میداد و لباسا و کفش های اینو اونو قرض میگرفت ٫پسری که خونشون تو باغ شاطر بود ٫ پسری که همش سوتی میداد و خلاصه ماجرا یه پسر ترک به توان دو
سال پیش از مدرسه بخاطر اینکه از دیوار مدرسه دخترونه کوچه پایینی بالا رفته بود و تو توالت دخترونه مدرسه کمین گرفته بود اخراج شده بود و ۱۰ روز بازداشتی خورد تو کلانتری ۱۳ میدون شوش ٫ و با گرو گذاشتن یه سند یه زمین ۱۳ متری تو خرچک ورامین آزاد شد . پسری که یه روز با برو بچه های بسیج تجریش دست به یقه میشد یه روز اونا رو تو کافی شاپ سر ویلعصر مهمون میکرد بعضی روزا هم که تو بازداشتگاه میگذروند ٫بعضی وقتا هم باتری واک منش تموم میشد و میرفت از حاجی ارزونی سر کوچه دوتا باتری میذاشت و باز میرفت سر کوچه ای که دخترای کلاس زبان کیش میومدن پایین وای میساد و هد بنگ میزد و واسه اینکه دخترا رو تور کنه داد میزد :
پریوش شوهر کرد
آه همرو در به در کرد
چی کار کرد ؟ شوهر کرد
بعضی از دحترا که مثل خود جواد بودن بهش چشمک میزدن بعضی ها هم زیر ب بهش فوش خوار مادر میدادن و رد میشدن ٫
یه روزی که جواد مثله همیشه ساعت دوازده و نیم ظهر از خواب بیدار شد و یه کم شیکمش رو مالوند و رفت سر یخچال هرچی تو یخچال بود رو بلیید و مثل همیشه سوار کامیونه حاج منصور شد و به طرف خیابون ولیعصر ره افتاد ٫ مثل همیشه پشت کفشهاش خوابونده شده بود و یه تی شرت زیپی پوشیده بود میشد تیکه های تاپاله ای ژل زرد رو تو موهاش دید ٫ وقتی رسید سر خیابون آینش رو از جیبش در آورد و یه نیگاه به خودش انداخت و یه دستی به موهاش کشید که مثل موهای بز تو هم رفته بود ٫ دوباره یه نیگاه به خودش انداخت و از تو جیبش یه شیشه عظر شابدول عظیم در آورد و به خودش زد و باز هم مثل همیشه رفت کنار مغازه ای که همیشه دخترای مدرسه ای پیش دانشگاهی و اونهایی که از کلاس زبان برمیگشتن رد میشدن وایساد و شروع کرد به .....