Baby, can’t you see
I’m calling
A guy like you
Should wear a warning
It’s dangerous
I’m fallin’
There’s no escape
I can’t wait
I need a hit
Baby, give me it
You’re dangerous
I’m lovin’ it
Too high
Can’t come down
Losing my head
Spinning ‘round and ‘round
Do you feel me now
With a taste of your lips
I’m on a ride
You’re toxic
I’m slipping under
With a taste of poison paradise
I’m addicted to you
Don’t you know that you’re toxic
And I love what you do
Don’t you know that you’re toxic
It’s getting late
To give you up
I took a sip
From my devil cup
Slowly
It’s taking over me
Too high
Can’t come down
It’s in the air
And it’s all around
Can you feel me now
With a taste of your lips
I’m on a ride
You’re toxic
I’m slipping under
With a taste of poison paradise
I’m addicted to you
Don’t you know that you’re toxic
And I love what you do
Don’t you know that you’re toxic
Don't you know that you're toxic
With a tast of your lips
I'm on a ride
You're toxic
I'm slipping under
With a taste of poison paradise
I'm addicted to you
Don't you know that you're toxic
Intoxicate me now
With your lovin' now
I think I'm ready now
I think I'm ready now
Intoxicate me now
With your lovin' now
I'm ready now
یه اتاق تاریک و خالی
فقط یه کاناپه هست و یه تلویزیون ٫ پسری متنفر از آدمای دنیا روی کاناپه نشست و با کنترل کانال های تلویزیون رو عوض میکرد ٫ یه کانال داشت آهنگ NUMB از LINKIN PARK رو نشون میداد ٫یه دختر تنها ٫دختری که همه بهش طعنه میزند ٫ تنهای تنها تو یه دنیای تاریک ٫ دیگه زمانی برای حس کردن گرمای زمین نیست ٫ پسر تنها تلویزیون رو خاموش کرد و دفترچه ای از داخل کیفش در آورد و شروع به یادداشت کرد :
دیگه نمیخوام دنیا رو حس کنم
دیگه نمیخوام دوست داشتن رو حس کنم
و من برای همیشه میرم به یه دنیایی که شاید هیچیزه دیگه ای جز تاریکی نباشه
میخوام قلب کوچولوی تورو بگذارم توی جعبه قلب های شکسته
این ماه دسمبر من هست ٫ و دنیا تا اونجایی که امکان داره تاریک میشه
دوست دارم دنیا رو از دنیای ماشینی پاک کنم
میخوام برای همیشه دست گرم رو تو دستم بگذارم
میخوام برای همیشه به لب های قشنگت بوسه ای بچسبونم
میخوام برای همیشه قلبم رو حس کنی
تو یه بیابون خالی
یه شاه راه طولانی که هیچ موجودی درش نیست
برای همیشه کنارم بمون
برای همیشه من رو به خاطره هات بفرست
و هرگز برای هیچ وقت
و برای هرگز ها و همیشه ها
و دفترچه کوچیکش رو بست و سرش رو روی دسته کاناپه گذاشت و برای همیشه رفت
پسر تنها وارد دنیای دیگر شد
دنیایی که هیچ شباهتی به دنیایی که تو زمین تعریف میکردن نداشت ٫ هیچ چیز نبود ٫اثری از بهشت و جهنم وجود نداشت و تنها توی تاریکی ٫
برای همیشه رفته بود ٫ مثل بقیه چیز ها برای همیشه رفته بود
دختری کوچک بر سر قبر پسر رفت دعا کرد و به طرف خانواده اش برگشت .
دختر تنهایی که همه آدمای دنیا بهش طعنه میزندند ٫ تمام دنیا به سرعت به دورش میگشت .
متنفر از دنیا
کرخت
کثیف
لحظه ای تمام خاطراتش را با پسر به یاد آورد
بازگشت به دنیا یعنی مرگ ٫ و باقی ماندن در دنیا یعنی پایان
تو یه ترافیک خفه کننده ٫ تنها در مقابل میلیارد ها آدم و ماشین ٫
برف پروع به بارش کرد و لحظه ای بعد همه چیز تبدیل به سکوت شد
قلب او در جعبه قلب ها شکسته قرار گرفت
پشت دری قفل
و لحظه ای بعد به یاد زندگی افتاد ٫
تجاوز به یه زن
خالی کردن گلوله های یه اصلحه تو سر یه بچه
له شدن یه آدم بین واگن های مترو
و پایان دنیا
تو بازمیگردی
به پایان رسیدی
زمان و تو در یک لحظه متوفق شدند
کرم ها تمام وجود انسان ها رو گرفتند
تو باز میگردی
و تمام خاطره ها به پایان رسید
لحظه ای بعد شروع جنگ انسان ها و ماشین ها بود
و این پایان زندگیست
دخترک دفترچه پسر را ورق زد
و به جایی رسید که دیگر هیچی تو اون ننوشته بود
صدای پیانو توی گوشش میپیچید
به دنبال صدای پیانو رفت و کلیسا در هم کوبیده شد
دفترچه را باز کرد و با مداد خود را روی ورق ها کاهی لغذاند :
و این پایان جهان بود
فقط برای اینکه یه نفر باقی بمونه به حرفای من گوش بده
شاید نتونم یه مدت خوب اینجا رو آپدیت کنم اینو گفتم که کسی ناراحت نشه
آدم یه آدمه نه حیوون
حیوون هم یه آدمه نه حیوون
پس چه فرقی بین آدم و حیوون میکنه ؟
هیچ فرقی فقط آدم رو دو پا وای میسته حیوون رو ۴تا دست و پا
چیه خیلی خودتو گرفتیا
شاید از حیوون هم پست تر باشی
همه ی ما همینجوری هستیم
۴ = ۲+۲ شرط میبندم که شعره
نابخشودنی هستی
میدونی
کثافت دیوونه
پرتقال کوکی
دور شو آشغال
تمام وجودت رو میخوام آتیش بزنم حیوون
فقط تنها راهت مرگه
قبر خودت رو زیر خاک بکن
تو طول تاریخ آدمایی بودند که زندگیشون تجاوز به مردم ٫ دزدی و ... بود اما با کار روی مغزشون اونها رو از همه ی دنیا متنفر کردن
یعنی هرچی رو میدیدن نسبت بهش بی تفاوت بودند
مثل پرتقال کوکی
بعد از دیدن اون فیلم حالم به هم ریخت
مذخرف
یه شب سرد بود ٫ هیچ وقت به اون اندازه دلم نگرفته بود ٫فقط دلم میخواست تلویزیون ر از بین ببرم ٫ تازه میفهمم که چرا آدمایی که زندگیشونو پایه تلویزیون میگذرونن چقدر احمق هستن .
تنهای تنها توی خیابونایی که فقط نور ماشینا روشنش نگه داشته بودند راه میرفتم ٫ فقط توی این فر بودم که خدا چرا منو به وجود آورد ؟ چرا دنیا انقدر کثیفه ٫ هیچ وقت مثل اون شب نشده بودم ٫ پیاده تا پارک نیاوران رفتم ٫ میدونستم که هیچ جای دیگه ای برای فرار از خونه بهم آرامش نمیده . بازم رفتم روی همون نیمکت همیشه خالی که برای من بود جلوی اسخر نشستم ٫ از همه میترسیدم ٫ فقط صدای آب میتونست بهم ارامش بده ٫ صدای آب و باد آرومی که توی صورتم میخورد انگار یه وجود تازه ای برام میساخت .
عاشق اون درختای بزرگ بودم ٫ بارون آروم آروم شروع شد و دونه هاش روی صورتم میریخت ٫ لحظه ای که قشنگترین لحظه ی عمرم بود .
ای کاش همیشه میتونستم اون احساس رو داشته باشم اما میدونستم که زندگی یه بار بیشتر نیست و تکراری نداره ٫
صدای دختر و پسر جوونی که روی نیکت بقلم نشسته بودن رو میتونستم بشنوم ٫ به یه تیکه سنگ ترک خورده خیره شده بودم و تمام لحظه های زندگیم برام مرور میشد ٫ شاید هیچ وقت نتونستم بفهمم که من کیم و چرا زندگی میکنم
بارون با سرعت روی صورتم جاری میشد
فقط از دنیا یه چیز میخواستم اونم یه همزبون شایدم میخواستم تنهای تنها باشم
هیچوقت اونقدر احساس تنهایی نکرده بودم
صدای خش خش برگا برام لذت بخش بود ٫ رعد و برق انگار داشت تنهایی منو فریاد میزد
احساس میکردم زمین میخواد منفجر بشه
احساس میکردم که هیچکس رو تو دنیا ندارم
احساس میکردم که همه ی دنیا یه طرفند و من یه طرف
آروم از روی نیمکت بلند شدم و یه لحظه جلوی چشمم یه جاده که خیلی طولانی بود ضاهر شد
یه جاده که من تازه اولش بودم
میترسیدم چجوری باید این جاده رو تموم کنم
توانی نداشتم که پاهام رو بلند کنم
کفشهام که گلی بود روی زمین کشیده میشد و شاید برای همیشه میخواستم برم یه جایی که هیچ کس نباشه
اما میدونستم که دنیا زرنگ تر از اونه که بزاره من آزاد بشم
بوی بارون و درختا انگار تمام وجودم رو خنک میکرد
میخواستم برگردم خونه اما یه لحظه احساس گرسنگی آزارم داد اما میدونستم که همین یه مقدار پولی رو که دارم رو باید نگه دارم و شاید بتونم ازش بهتر استفاده کنم
رستورانا پر پر بودن و من داشتم زیر لب برای خودم لیریکزا رو زمزمه میکردم
شب انگار برام لحظ ای بود که میتونستم آزاد زندگی کنم
ساعتم ۱۱ رو نشون میداد و فکر میکردم که باید بهتر باشه بازم به زندگی برگردم
مثل لحظه هایی که یه زندونی از زندانش آزاد میشه
باز هم باید دیوار نفرت خودم رو بسازم
دیواری که شاید برای تمام عمرم باقی بمونه
بازم باید تنهایی رو حس کنم
بدون هیچکس
خودم و خودم و خودم
دو خط موازی زاییده شدند . پسرکی در کلاس درس آنها را بر روی کاغذ سفیدی کشید همانوقت بود که دو خط موازی همدیگر را دیدند و چشمشان یه یکدیگر افتاد ٫ و در همان یک نگاه کوتاه قلبشان تپید و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند . خط اولی نگاهی پر معنا به خط دومی انداخت و گفت : ما میتوانیم زندگی حوبی داشته باشیم ... خط دومی از هیجان لرزید ٫ آنگاه خط اولی گفت : ... و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه ی دنج کاغذ .. من روز ها کار میکنم و میتواتنم خط کنار یک جاده متروک بشوم ... یا خط کنار یک نردبام . خط دومی گفت : من هم میتوانم خط کنار یک گلدان چهار گوش گل سرخ شوم یا خط کنار یک نیمکت خالی در یک پارک کوچک و خلوت ! چه شغل شاعرانه ای ...! در همین لحظه معلم فریاد زد :
دو خط موازی هیچگاه به یکدیگر نمیرسند و بچه ها این جمله را تکرار کردند...
هیچوقت آدم ها به اون چیزی که هستند فکر نمیکنند
هیچوقت نتونستم با خودم آزادی رو حس کنم
هیچوقت نتونستم بدونم که چرا زندگی میکنم
همین یه سوال ساده ... !
هیچوقت نتوستم مثل بارون ٫ آروم و ساکت از آسمون پایین بیام و وسط خیابونای کثیف بخورم و هیچ حرفی نزنم
هیچوقت نشد که شکل قلب رو بتونم درک کنم
و این شکل قلب من نیست
این تصویری از فریاده
یه فریاده ساکت
باز هم راه به دیوار میرسه
اما این دفعه میخوام دیوارم رو از بین ببرم
دیواری که هر کدوم از خشت هاش نفرت بود
مادر کمکم کن که امروز دیوارم رو از بین ببرم
و بتونم اونور دیوار بلند خودم رو ببینم
میخوام صدای بمباران رو از توی سرم محو کنم
و میخوام باز هم وسط بارون قدم بزنم
و دیوار نفرت من که هشت فراز داشت از بین میره ...
بعد از سالها دارم کلیپ کرالینگ رو میبینم ٫ وای چه حالی به حالی میده ٫ امروز کارنامم رو گرفتم ٫ شاگرد زرنگ مدرسه ( حاجیت ) معدلش شده ۱۷ ٫ خیلی ضایع بازیه نه ؟ چت زدم خفن ٫ ریاضی شدم ۱۷ . امیدوارم با روزی ۱۵ مسئله حل کردن و انچمن زیاضی دانان جوان بتونم نمره هام رو خیلی بهتر کنم ٫ من درسای اصلیمو به غیر از عربی بالای ۱۹ بشم حله ٫ بقیه برن در خونه ی همون نویسنده و کسی که اجازه ی تدریس این درسا رو دادن بزنن و پیش اونا حرفشونو بگن .
راستی جاتون خالی یه دستمال سر خشگل سوغاتی گرفتم و ...
یه چند روزی هست که علاقه ی وافری یه چت بازی پیدا کردم کار جالبی هست و بهتر از سر کردن تو خونه پایه تلویزیون ( دستگاه احمق کننده ی خودکار انسان ) و کامپیوتر و اینجور چیزاست . وقتی از مدرسه میام میشینم ۱۵ تا مسئله روزانم رو حل میکنم ببینم یه سری به درسای دیگه بندازم و شیمی بخونم و فیزیک بعدش که بیکار میشم یا میشینم بازم سر درس یا اینکه میرم پایه کامپیوتر میام اینجا یا یه گیم پلی میکنم ٫
بعدش چی ؟
چت بازی گیر دادن به ملت
من خودم آخر این کارام تو مدرسه من آخر بچه مثبت اما تو بیرون به یکی پیله باید بکنم ٫
بهترین اشخاص برای این کارا میشه گفت : پیر مرد ها ٫ آدم های شاسگول هست ٫ نمیتونم براتون توضیح بدم چه جوری باید عمل کنین چون فکر میکنم کارای بهتری میتونم انجام بدم بجای این کار
راستی امروز از قیطریه تا اقدسیه پیاده اومدم با دوستم ٫ انقدر حال داد
الانم دارم یکی از آهنگای باحال بریتنی رو گوش میدم سکسی لیدی ٫ بدم میاد ازش ولی این آهنگش باحاله وای چه حالی میده این آهنگه
تویه حس
کی اینجا فیلم فورست گامب رو دیده من امروز دوباره دیدم بازم حال کردم مخصوصا با اون تیکه ی فیلم که پیاده بدون هیچ دلیلی دور آمریکا رو میدوه و بعد وسط راه که میخواست دور دوم آمریکا رو بدوه بدون هیچ دلیلی پشیمون میشه و اون همه راه رو برمیگرده
زندگی همینه یه تصمیم گیریه ساده بدون هیچ دلیلی
راستی من خودم یه ابر روانشناسم میدونستین ؟
شوخی نمیکنم
بیخیال
نوشته های اصلیم دوباره شروع میشه ٫ سری جدیده دیوار
اینم رپر های قرن
Artist: Limp Bizkit |
Album: Results May Vary |
Song: Creamer (Radio Is Dead) |
(all radio is dead) |