پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

left behind

Photo Gallery

  Artist : Slipknot
Song : left behind

I know I know the faces that
Have disappeared in time
Find me wrapped in glass
And slowly soaked in lime
All my friends have pictures
Made to make you cry
I've seen this and wondered
What I've done to
Calcify
(I ignore you)
As I close my eyes
I feel it all slipping away
(I come toward you)
We all got left behind
We let it all slip away

I can't stand to see your
Thalidomide robot face

Don't even try it
You had to be a liar
Just to infiltrate me
I'm still drowning

(I ignore you)
As I close my eyes
I feel it all slipping away
(I come toward you)
We all got left behind
We let it all slip away

Take this away
I can feel it on my mouth
I can taste you
On my fingers
I can hear you like
The holy ghost
And kill you if
You get too close

اولین آجر دیوار پایان نا پذیر من

باد از تو پنجره به صورتم میخوره
اما این واقعیه ؟ یا اینکه چشم های ما به این دنیا عادت کرده
خدا تو عدلی اما عدل کو ؟
تو نعمت دهنده ای اما نعمت کو ؟
تو صالحی اما صلح کو ؟
خدا کیه که داره عدالت میکنه ؟
کیه ؟؟؟؟؟
چرا نمیتونم حسش کنم ؟؟
چرا هیچ وقت جوابم رو نمیده
چرا واسه من بی خیال شده ؟؟
عدالت کجاست که من نمیبینم ؟؟
دنیا چرا اینجوری شده ؟؟؟؟
رعد و برق با صداش میخواد همرو بندازه تو چرخ گوشت آدما
آدما همشون یه ربات هستن
یه ربات بدون کنترل خودشون
کیه که مثل اسباب بازی زندگی هر کسی رو از این رو به اون رو میکنه ؟
کیه که خونه ها رو خالی و پر میکنه ؟
آدما چی از خودشون دارن ؟؟؟؟
فقط باید دستور ها رو عمل کنن
بدون حتی یک ثانیه آزادی
این همون برده داری نیست ؟؟؟
وقتی خون روی آسفالت جاده میپاشه
وقتی جسد اون دختره رو که خودش رو از بالای ساختمون ۵ طبقه انداخت پایین
وقتی که تیکه های جدا شده ی بدن اون بچه ی ۴ ساله که بخاطر بازی از بین رفت
این عدالته ؟؟؟؟؟
می داره حرف هام رو میشنوه
بازم میخوام دیوار بسازم اما این دفعه تموم نمیشه این دفعه تا آسمون میره ببینم خدا میتونه نوشته های روی دیوارم رو بخونه ؟؟؟؟


کارگاه جوجه کشی

بهش میگم منو چند تا دوست داری ؟
میگه : ۸۰ تا
میگم : جه جه ات رو چندتا دوست داری ؟
میگه : ۱۰۰ تا
میگم : خاک تو سرت کنن که جوجه ات رو بیشتر از من دوست داری
میگه : الاغ آخه ۸۰ تا که بیشتر از ۱۰۰ تاست

رو دیوار مدرسه نوشته بود :
هر ایمیل به motherfucker@US-bitchez.com برابر با استفاده رایگان ۱ سال از آب سرد کن بانک سر خیابون

این یه مدت همش درسه فقط باید درس بخونم !! اصلا من تا حالا نتونستم طعم واقعی بهار رو احساس کنم ٫ فکر کنم سریع ترین فصل بهار باشه و طولانی ترینش پاییز اما از همه باحالتر تابستونه گرم گرم گرم

پسری با کفشهای جردن هم داره کم کم یک ساله میشه اما باید یه دست کفشهای جدید واسش بخرم ۱۲ خرداد  نزدیکه ها


Come on baby
 
My birthday is very soon

قلب آهنی من

موهام زیر بارون خیس خیس خیس شده بود بدون اینکه تلاشی کنم و نذارم سرم خیس بشه
موهام همونطوری که میخواستم حالت میگرفت ٫ با دستم موهام رو به طرف بالا دادم سیخ سیخ ٫ بدون فکر به طرف خونه راه افتادم ٫ بارون با باد تو صورتم میخورد
هیچ کس خونه نبود اما تلاشی هم نکردم که وارد خونه بشم ٬ با همون لباسای خیس میرفتم و میرفتم بدون اینکه بدونم کجا میرم don't leave me high و don't leave me dry
کفشهام خیس خیس
توی درختا حرکت میکردم ٫ بوی درختا و باد و بارون ٫ وای ٫‌ نمیتونستم باور کنم که آیا یه روزی اینجوری شد ٫ صدای گیتار برقی ٫ وای چه احساس خوبی بود اما حیف خیلی زود گذشت
توی خیابون راه میرفتم بدون اینکه جلوم رو ببینم ٫ که یه دفعه نو ماشین تو چشمم خورد بدون اینکه فکر کنم سوارش شدم ٫ جلوی در خونه پیاده شدم ٫ در خونه باز بود ٫ بدون هیچی وارد شدم ٫ در یخچال رو باز کردم ٫ تشنگی وجودم رو گرفته بود ٫ پارچ آب رو با دستم گرفتم رو از لبه ی پرچ شروع به آب خوردن کردم ٬ با خودم میگفتم کاشکی این احساس همیشه باهام بود
خودم رو روی تختم پرت کردم ٫‌پنجره رو باز کردم که شاید بازم سرمای واقعی رو حس کنم
توی قیافه ی kurt cobain که رو دیوارم بود خیره شدم ٫ میتونستم درک کنم که چه احساس داره ٫ هیچی رو جز اون رو دیوار نمیدیدم ٫ غمناک و ناراحت به دوربین نگاه میکرد
روی میزم پر از کتابای مختلف بود که وجودم رو آزار میداد
چشم هام رو بستم صدای آهنگ fake plastic trees احساس خواب رو بیشتر بهم میداد
همینطور رفتم و رفتم تو یه جاده که پر از درخت بود یه جاده ی خاکی بدون ترس بدون احساس سرما ولی میتونستم بارون رو حس کنم ٫
همه ی آدمایی که میدیدم بدون صورت بودن هیچی به نام صورت نداشتند ٫ از کنارم رد میشدن و بهم میخردن که ضربه ی یکیشون خیلی زیاد بود و با صورت پرت شدم تو گل
بلند شدم و خودم رو تو یه پیاده روی بزرگ که پر از آدم بود دیدم ٫ هیچ کس به من توجه نمیکرد
حتی بچه ها ٫ همه جا تاریک شد فقط یه جاده پیدا بود شروع به حرکت کردم اما حسابی ترسیدم هنوز صدای گیتار برقی رو میشنیدم که آروم نواخته میشد فک کنم آهنگ street spirit از radio head بود ٫ رفتم جلو و جلو تر اوقدر رفتم که به یه دیوار رسیدم یه دیوار که ارتفاعش تموم نمیشد ٫ صدایی شنیدم و برگشتم ٫ دقیقا در انتهای جاده بودم که به صدا توجه کردم که یه چیز خیلی بزرگ منفجر شد BIG BANG ! و صدای گیتار برقی و صدای you know you are right ار نیروانا بود که منو از خواب بیدار کرد
نمیدونستم چی بگم به خودم
اما اینا همش یه خواب مزخرف بود ٫ یه رویا


ظرف بستنی و ژله

ماله ظرف بستنی و ژله روی میز
یه مانیتور LCD قزضی
یه سویشرت بوسینی آبی یقه اسکی گشاد
یه شلوار لی
یه ادیتور وبلاگ
آهنگ crawling ماله LP
سپس یه فریاد بلند با همزمان با داد chester که میگه : yeeeeeeeeeeeeeeeaaaaaaaaah
از تو گلوم در میاد
یه دختر که گوشه ی حموم نشسته داره گریه میکنه
LP داره وسط یه اتاق که از بولرهای یخ ساخته شده مینوازه و میخونه
یه لحظه دوست پسرش رو نشون میده
داد میزنه : so insecure
با صداش فریاد میزنم :

crawling in my skin
these wounds they will not heal
fear is how I fall
confusing what is real

صدای گیتار برقی و بیس و درام و دی جی قاتی شده

آروم و آروم میخونم :
discomfort, endlessly has pulled itself upon me
distracting/reacting
against my will I stand beside my own reflection
it's haunting how I can't seem...

چهره ی مایک چستر با هم تو تصویره
عاشق این style ش هستم
دارم فریاد میزنم
تو سطل آشغال پر از قوطی های جین هست
مثل یه آدم مست
قاب عکس شکسته روی دیوار
کتاب های پاره شده
اما دختره دیگه گریه نمیکنه داره روی تصویر خودش رو آیینه دست میکشه و توی کاسه ی دستشویی یه آب سیاه داره وارد فاضلاب میشه

اما حالا دارم خورده های خیلی ریز اون ظرف رو میبینم که رو زمین اتاق داداشم ریخته
صدای پیانو آروم میشه و تو سکوت گم میشه

از آرشیو های قدیمی خاک خورده « قصه ی مشهور شیرین و فرهاد »

شیرین : خفه شو پدر سگ
و فرهاد لیوان فرانسوری را پرت کرد به طرف شیرین ٫ شیرین سرش را پشت دستهایش پنهان کرد.لیوان خورد به دیوار و با صدای سختی شکست.
شیرین فریاد زد : پدر سگ بی پدر مادر ٫ چرا سرویس لیوان منو ناقص کردی؟
فرهاد گفت : زنیکه ی.......... ! یه بار دیگه به پدر و مادر من فحش بدی ٫ زبونتو با دست هام میکشم بیرون.
شیرین گفت : اوهوی ٫ مردم بیایین تماشا ٫ پسر شایسته ی سال انتخاب شد. نکبت ملوک ! از کی تا حالا با پدر مادر شدی؟واسه ما چسی نیا.اگر من نبودم ننه بابات به اون روی نحست نناگاه نمیکردن.کچل بی ریخت.
فرهاد در مقابل کلمه ی کچل حساسیت داشت و به طرف او هجوم بردو یقه اش را گرفت و سرش را به کاشی های آشپزخانه کوبید.و گفت : بگو گه خوردم ! بی شعور !
شیرین گفت : گه جد و آبادنت خورده ٫ کچل !
فرهاد گفت : به من نگو کچل. و یقه ی شیرین را محکمتر گرفت. حواسش بودکه جای دستش روی گردنش نماند ٫ سرش را آهسته به کاشی فشار دبد.شیرین با لگد کوبید به زانوی فرهاد اما پا برهنه بود و درد پیچید تو پای خودش.فریاد زد : خاک بر سرت کچل ! پام چلاق شد.
و فرهاد را حل داد به طرف اجاق گاز.کتری واژگون شد و آب جوش ریخت روی تن فرهاد.فرهاد فریاد زد : سوختم ! سوختم!
شیرین آشپزخانه را ترک کرد و رفت توی اتاق خواب.فرهاد فریاد کشید : پدر سگ ‌تمام تنم سوخت.
شیرین از همان اتاق خواب فریاد کشید : بهتر . ایشا اللهجزغاله بشی.
فرهاد دوید به طرف اتاقخواب ٫ در حالی که با دستش پشتش را میمالید گفت : الاغچه ! پماد سالیسیلات رو کدوم قبرستون گذاشتی؟
شیرین داخل اتاق فریاد زد : الاغچه اون پدر پدر سگته گذاشتم سر قبر بابات ٫ برو همونجا پیداش کن.فرهاد گفت : خفه شو بی تربیت ٫ ادب رو کجا یاد گرفتی؟
شیرین گفت : من که وقتی زن تو شدم فحش بلد نبودم ٫ توی همین طویله یاد گرفتم.
فرهاد با لگد کوبید به در.شیرین کرم خیار رو به صورتش مالید ٫ بعد توی آیینه دندانهایش را نگاه کرد و به فحش های فرهاد به دقت گوش میداد.
شیرین چراغ را خاموش کرد و سرجایش دراز کشید.بالش فرهاد را بغل کرد و پلکهایش را بست.
و فرهاد گفت : زنیکه اگه من تورو نمیگرفتم هیچکس نمیگرفتت.و پشت سر هم به در میکوبید و میگفت تا زمانی که در رو باز نکنی مشت میزنم به در نمیزارم بخوابی.آنقدر مشت زد که از خستگی به خواب رفت.شیرین پاورچین پاورچین به طرف در آمد و گوش خواباند.بعد در را آهسته باز کرد .فرهاد مچاله شده بود و خواب رفته بود.شیین ارامک ار روی او رد شد و پارچ آب یخ را بالای سر فرهاد گذاشت و آب پرتقال را هم کنار دیگر فرهاد گذاشت و بالش فرهاد را آورد و پتویش را روی او کشید و بعد او را بوسید و گفت : تفلکی ! تو سرما خوابیده.
چراغ را خاموش کرد و در را بست و خوابید.روز بعد فرهاد رو به شیرین کرد و گفت : شیرین تو بهترین زنی هستی که من دیدم.دوستت دارم.
شیرین نیز گفت : شب دلم برایت سوخت و برای آب پرتغال گرفتم.قوربونت برم.
سپس فرهاد صبحانه اش را خورد به سر کار رفت.
شیرین و فرهاد سالهای خوبی رو با هم زندگی میکنن اما بالاخره ...

* ماله صاحبشه ازش اجازه گرفتم که بنویسم تو وبلاگ :: ابراهیم نبوی ::

علیرضا عصار

تاریخ تولد : 4 بهمن 1348
محل تولد :
شهر ری ، کوچه آبشار
متولد در یک خانواده چهار نفری و فرزند ارشد
سن شروع موسیقی :
5/5 سالگی
اولین استاد پیانو :
کاووس سمندر
اساتید بعدی :
شادروان جواد معروفی و استاد مصطفی پورتراب
شروع فعالیت خوانندگی :
نوروز 77 ، ترانه عیدانه با شعری از مولانا ، آهنگسازی علیرضا عصار و تنظیم فواد حجازی
اولین کنسرت :
در سن 16 سالگی به عنوان نوازنده پیانو در تالار ابوریحان دانشگاه شهید بهشتی
حضور در تئاتر " پیروزی در شیکاگو " به کارگردانی داوود رشیدی و حضور مهدی هاشمی و فریماه فرجامی در سال 70 به عنوان نوازنده پیانو

مصاحبه ی علیرضا عصار با مجله سروش نوجوان

میچرخم و میرقصم و مینوشم از این جام ...


آقای عصار هیچ وقت مادرتان از لحظه تولدتان برایتان گفته اند ؟
نه فقط این را می دانم که ساعت 6 صبح به دنیا آمدم ؛ ولی این را میدانم که اسمم را چگونه انتخاب کردند . من پسر اول خانواده هستم . گویا مادر بزرگ پدری من کتابی را باز می کند و بر اساس آن چیزی که در آن کتاب نوشته شده بوده ، اسم مرا علی گذاشتند . و بعد چون اسم پدرم محمد رضا است ، پدرم پیشنهاد می کند که رضا هم به علی اضافه شود و در نهایت اسمم را علی رضا می گذارند .  

فکر می کنید در عالم موسیقی دقیقأ از چه زمانی کشف شدید ؟ من از شش سالگی پیانو می زدم و فکر می کنم از همین سن هم خانواده ام متوجه علاقه من به موسیقی شدند.

آن دیوان شمس را که پدرتان در جشن تولد 14 سالگی تان به شما دادند ، هنوز دارید ؟ بله .  

چرا احساس می کنید این دیوان مسیر زندگی شما را عوض کرده ؟ البته مسیر اعتقادی مرا عوض کرد و نه مسیر زندگی ام را . در واقع گرفتن این دیوان باعث شد که در مورد مسائل مختلف فکر کنم . این دیوان باعث شد که چند کتاب دیگر را بخوانم و مجموعأ اینها اساس اندیشه من را تشکیل داد .

اگر در خانه شما به جای پیانو یک کتابخانه عظیم وجود داشت ، فکر می کنید چه اتفاقی می افتاد ؟ آیا امکان داشت که شما به جای علیرضا عصار خواننده علیرضا عصار نویسنده یا محقق می شدید ؟ به نظر من همه ما بر حسب وظیفه ای که داریم ، به این دنیا می آییم و اطرافیان و به خصوص والدین باید این رسالتی را که ما به واسطه آن به دنیا آمده ایم ، کشف کنند و من فکر می کنم اگر قرار بود من الان این علیرضا عصاری که هستم ، نباشم صد در صد  پیانویی در زندگی ما وجود نداشت . اگر کتابخانه عظیمی در خانه ما می بود ، مسیر زندگی من هم به طبع عوض می شد و به قول شما یک نویسنده یا یک کارمند یا دکتر بودم .

از مسیری که تا به امروز رفته اید راضی هستید ؟ خیلی ...واقعیت این است که من عاشق موسیقی کلاسیک بودم و همیشه از کودکی هم دوست داشتم رهبر ارکستر بشوم . این آرزوی من بود ؛ ولی بعد که بزرگتر شدم گرفتار نوعی بی برنامگی شدم و همین طور بی آرزویی ، یعنی منتظر نشستم تا دست تقدیر همه چیز را برایم رقم بزند .

به آرزوهای دوران نوجوانی تان رسیدید ؟ قطعأ نمی توانم بگویم که به همه آنها رسیدم . به یک مقدارش رسیدم و به یک مقدار ش نه . چون آرزو ها در سنین مختلف فرق می کنند .

چه نوع موسیقی ای بر روزها و لحظات زندگی علیرضا عصار نواخته می شود ؟ فکر می کنم از نوع سمفونیک است ، ولی خدا را شکر ، از همه چیز راضی ام .  

چرا بیشتر ترانه های شما عرفانی است ؟ من بر حسب علاقه خودم این ژانر ( نوع ) را انتخاب کردم ، چون به اعتقاد من موسیقی یک جور نیایش است .

چرا نسل امروز ما با موسیقی اصیل ایرانی آن طور که باید ارتباط برقرار نمی کنند ؟ و برعکس موسیقی پاپ را که هویت مشخصی هم ندارد ، می پسندند ؟ خب این بر می گردد به خود موسیقی سنتی . اگر در موسیقی سنتی ما یک حرکت رو به جلو انجام شود، قطعأ برای نسل امروز دوست داشتنی خواهد شد . همان طور که اگر موسیقی پاپ هم بخواهد در جا بزند، بعد از گذشت ده سال دیگر توجهی به آن نمی شود .

به نظر شما در موسیقی پاپ ما ، این پویایی که می گویید وجود دارد ؟ خیر چون موسیقی پاپ خیلی نو پاست . ولی قطعأ اگر این هم حرکتی رو به جلو نداشته باشد از رونق خواهد افتاد .

موسیقی سنتی ما از نظر کلام خیلی موفق تر از موسیقی پاپ است . در این مورد چه نظری دارید ؟ خب به هر حال این نقصیه در موسیقی پاپ وجود دارد ، ولی قابل حل است و من حداقل در مورد خودم این تلاش را کرده ام که شعر هایم بی محتوا نباشند و باید به این نکته اشاره کنم که مثلأ اگر قرار است درباره عشق بخوانیم ( حتی عشق زمینی ) باید درست بخوانیم و از روی اصول.

برای انتخاب اسم کارهایتان چقدر حساسیت دارید و انتخاب این اسم ها چگونه صورت می گیرد ؟ خب حساسیت که خیلی دارم ولی به هر حال ممکن است اسمی که من انتخاب می کنم از نظر تهیه کننده مورد قبول نباشد ؛ ولی اسم کاست اول و دومم را خورم انتخاب کردم ( البته با همفکری فؤاد حجازی) ولی کاست سوم ( عشق الهی ) را تهیه کننده این کار که شرکت سروش بود ، انتخاب کرد .

فکر می کنید اگر در تئاتر " پیروزی در شیکاگو " با فؤاد حجازی آشنا نمی شدید ، چه اتفاقی می افتاد ؟ ظاهرأ مثل اینکه گوش می دهند . چون تمام آهنگهایی که اجرا می کردم به جزء دو سه تایی که جدید بود ، همه را مردم آشنایی داشتند .

احساس میکنم علیرضا عصار ، آدم درونگرایی است . واقعا همین طور است ؟ بله . من خیلی اهل بیرون ریختن عواطفم نیستم .

موسیقی چند درصد از زندگی علیرضا عصار را تشکیل می دهد ؟  صد در صد . دغدغه کل زندگی ام ، کارم است .

کدام یک از ترانه هایتان را بیشتر دوست دارید ؟ انسانم آرزوست ، من مست و تو دیوانه ، عشق الهی ...  

نظرتان در مورد جوانانی که در زمینه پاپ فعالیت میکنند چیست ؟ خب ، بعضی ها خوب بودند و بالا هم رفتند و پیشرفت کردند . و برعکس ، عده ای دیگر عملا از گردونه  کار خارج شدند . همه این ها برمیگردد به نوع کاری که انجام می دهند و به نظر من بزرگ ترین داوری که در کار ما وجود دارد ، مردم هستند . و ماندگاری هر کس را در این حیطه ، مردم تعیین می کنند .

در عالم موسیقی به هدفی که مد نظرتان بوده ، رسیده اید ؟ در واقع احساس موفقیت می کنید ؟ نمی دانم ، ولی حسم می گوید که در مسیر هدفم قرار دارم .

اهل مطالعه هم هستید ؟ بله . به کتاب های روان شناسی ، فلسفه و جامعه شناسی علاقه مندم .

متشکرم که با وقتتون رو به ما دادین

شمال چقدر مزخرف بودا ٫‌ وقتی رسیدیم شمال فکر کردم وارد کویر لوت شدم ٫ جنگلاش کو ؟
دریاش کو ؟
کسی خونه هست ؟
آها هست
تو راه یه تف انداختم از پنجره بیرون طالاپ چسبید رو شیشه ی یه ماشینه ٫ کلی بهمون فحش داد ٫‌ یه سگه گیر داده بود به من کلی حالمو گرفت
در ضمن یکی از دوستام بهم گیر داده برو اسرائیل بعد مغزش پوکه که اگه برم اسرائیل دیگه نمیتونم برگردم ایران
جدا کسی تا حالا صحیونسیتی فکر کرده ؟
الانم تازه از خواب بلند شدم ٫ حوصلم سر رفته ٫‌ ...
الان فعلا اصلا حالم خوب نیست
داشتیم میرفتیم زیر چنتا کامیون و اتوبوس اونم تو تونل ٫ تقریبا تازه حالم برگشته سر جاش
موقعیکه داشتیم میرفتیم زیر کامیونه تو تونل به همه گفتم : همه خداحافظ
شاید با فاصله ی ۱ متری شاخ به شاخ جلوی کامیونه که تو لاین ما بود ماشین وایساد
اه
فعلا بای

مغازه گیتار فروشی

خبر مهمی مربوط به عاشقان هنرمندان فوق جوات لس آنجلسی :
 حوضه ی علمیه ی رقاصی UCLA برنامه مخصوص مداحی توسط مداحان اهل بیت رقاصان رو توسط حاج ممل اندی ٫ حاج استاد شماعی زاده ٫ حاج منصور دیوونه و دیگر مداحان اهل بیت رقاصی در ۲۷ مارچ ( شنبه ) در آمفی تئاتر حوضه ی علمیه ی ucla واقع در دهات LA ( لس آنجلس ) واقع در توابع احمد آباد اجرا میشود لذا از همه ی عاشقان مداحان حوضه ی علمیه ی یو سی ال ای و طلاب این دانشگاه ( هتل ٫ دیسکو ٫ ... ) دعوت میشه در این مراسم که برای ۱۱ همین سال تولد دختر خاله ی جواد یساری هست شرکت کنند

یه سر برین play boy یا مجلش رو یه جوری گیر بیارین تا عکسای دانشگاهای سانتا باربارا و یو اس سی و یو سی ال ای رو ببینین ٫ یارو میره کلی درس میخونه  میره یو سی ال ای بعد وضعیت دانشگاه اینجوری ٫‌ خجالتم خوبه ٫ یکی از دوستای داداشم میخواست بره برکلی ٫‌ با استادش تو برلکی چت کرده بود ٫ بعد از دانشجو هاش شنیده بود که استاده gay هست . پشیمون شد ٫ نظرتون چیه ؟

ببنیم بهترین سرگرمی سر کلاس بینش چیه ؟
پلی بوی ورق زدن ؟ ٫ گیم بوی ؟ ٫ آهنگ گوش کردن ؟ یا چی ؟؟؟

آقایون خانم ها برای اینکه آینده تحصیلیشون رو تضمین کنیم پیشنهاد میکنم وقتی خواستین رشته و شهر دانشگاهتون رو تو ایران انتخاب کنین ٫ دانشگاه آزاد میبد و رودهن یادتون نره ٫‌ اونا هم یه جورایی در آینده عکساش تو پلی بوی چاپ میشه
من که پلی بوی نمیبینم ٫ فقط شنیدم
حوصلم سر رفت ٫ واقعا مجله ی آشغالیه ٫‌ us magazine که از اون هم آشغالتر ٫ توش مینویسه شماره پایه خاله ی jennifer lopez چنده یا اینکه پریشب داداشش چی خورده
اه اه اه ٫ توالت کجاست ؟

ببینم هیچ کس پیدا نشد جواب اون مسعله هرو بمن بگه ؟
حوسله ندارم بنویسم براتون

خنده دار ترین لحظه عمر آدم چی میتونه باشه ؟
به نظر من وقتی که بهش میگن تو ۱ ماه دیگه میمیری
و گریه دار ترین لحظه ی عمر آدم چی میتونه باشه ؟
اینکه بهش بگن یه تک تیر انداز روی فرق موهات زوم کرده
بی مزه ترین لحظه ی عمر آدم چی میتونه باشه ؟
اینکه بهش بگن تو ایدز داری