پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

زندگی یعنی منتظر ماندن

اولا این متن اینگلیسیش خیلی طولانیه و من حوسله ندارم همشو ترجمه کنم ٫ دوما کلی از کلمه هاش رو هم نمیفهمم باید تو دیکشنری بگردم ولی خیلی مطلب باحالیه !!!
مهران کریمی ٫ یه آدم باحال ٫ جالب ٫ یه نموره خل ٫ ولی در کل ارزش این رو داره که آدم طرفدارش باشه .
این یارو کیه ؟ حتما میگی یه دیوونه مثل بقیه ی آدمایی که من بهشون گیر میدم ٫ یا همون بقال سر کوچه که رفته مک دونالد ٫ نه بابا ٫ بیخیال دیگه انقدر هم طرف شاس نمیزنه !!!
این عمو همون سر آلفرد خودمونه بابا !!!
نکته ی مهم اینکه من طرفدارشم تو ارکات ٫ به حر حال ٫ این یارو باعث شده که من یه فیلم فوق العاده که از اون صدا بردارش تا اون کارگردانش از فن های سینمایی من هستند درباره ی این ایرانی ساخته بشه .

Mehran Karimi Nasseri, known as 'Sir Alfred Mehran', a 59 year-old Iranian refugee who has been living in Charles de Gaulle Airport for 16 years, carries his lunch.(AFP/Stephane de Sakutin)



شاید تصورش انقدرهاهم ساده نباشد . شانزده سال زندگی برروی یک نیمکت درترمینال یک فرودگاه بین المللی ، اما این واقعیتی است در فرودگاه " شارل دوگل " پاریس که مهران کریمی ناصری به آن حیات بخشیده است  .

مهران کریمی ناصری مدت شانزده سال است که بر روی این نیمکت در فرودگاه "شارل دوگل " پاریس زندگی می کند همراه با چند کیف و جعبه هائی که وسائل شخصی اش در ان قرار دارند .

مسافران زیادی هرروز از این فرودگاه گذر می کنند و با مهران عکس می گیرند . بعدازجدا شدن بعضی از آنها برایش کارت پستال میفرستند......گیرنده !  "آلفرد . ترمینال یک " . این ساده ترین و سرراست ترین ادرس تمام دنیا ست .
"استیون اسپیلبرگ" آخرین فیلم خود " ترمینال " را بر اساس زندگی این ایرانی خانه بدوش "ترمینال نشین" ساخته است و از این بابت بیش از سیصد هزار دلار برای او به حسابش واریز کرده ، اما بنا بگفته کارکنان فرودگاه او مبلغ بسیار ناچیزی از آن را برداشت میکند . مبلغی برای خوراک روزانه وروزنامه و قهوه....... . هرجند که او آنقدر در فرودگاه اقامت داشته است که رستورانهای "شارل دوگل " اغلب از او رایگان پذیرائی میکنند .

هرروز عصر در یکی از حمامهای سالن فرودکاه وقتی اغلب توریستها فرودگاه را ترک کرده ان حمام میکند و همیشه اراسته اتو کشیده در خانه همیشگی اش ((فرودگاه)) حضور دارد. سبیلش همیشه اصلاح کرده مرتب و موهایش شانه کشیده است و به هیچ وجه به یک ولگرد بی سرو سامان شباهتی ندارد.  سرپرست گروه پزشکی فرودگاه می گوید که آلفرد از لحاظ بدنی هیچ نقصی ندارد ، اما او دریافت واقعیت را از دست داده است . اوازهرلحاظ مثل من و شماست اما در روش زندگی کردن مثل ما نیست .
وقتی از او در باره فیلم
ترمینال  اسپیلبرگ سوال می شود ، می گوید : هنوز این فیلم را ندیده ام ، راستش را بخواهید هیچکدام از فیلمهای اسپیلبرگ را ندیده ام . آخر در فرودگاه سینما نیست .

شخصیتی که در فیلم "ترمینال "اسپیلبرگ می بینیم هیچ شباهتی به شخصیت کریمی ندارد اما فیلم با الهام از زندگی این اواره ایرانی ساخته شده است .

آنچه مسلم است او یک ایرانی ست اما خود آنرا انکار می کند و حتی منکر اینست که زبان فارسی را میداند . از زمان جوانی از ایران برای ادامه تحصیل به انگلستان می رود، از همان آغاز مبارزات ضد رژیم شاه را اغاز کرده و بعداز پیروزی انقلاب به ایران باز می گردد اما در ایران به اتهام دست داشتن در عملیات نظامی علیه جمهوری اسلامی  زندانی و مورد بازجوئی قرار می گیرد. مجددا از ایران خارج می شود و از ان تاریخ در اروپا سرگردان و دربدر می شود. بارها به اتهام مهاجرت غیر قانونی به زندان در کشورهای مختلف اروپائی می گذراند و بالاخره از فرود گاه "شارل دوگل " سردر می آورد و از آن تاریخ تاکنون شانزده سال است که در آنجا زندگی میکند و اکنون 69ساله است .در سال 1999 یک روز ماموران اداره مهاجرت برای دادن مجوز اقامت با دفتر و دستک به فرودگاه " شارل دوگل " می ایند تا به او ویزای پناهندگی بدهند وقتی اوراق مربوطه را برا ی امضاء پیش روی کریمی می گذارند او از امضاء کردن امتناع می کند و اظهار میدارد که اسم من مهران کریمی نیست . من "سرآلفرد مهران" هستم !............... و بدین ترتیب او برای بقیه عمر فرودگاه را برای زندگی انتخاب میکند . پزشک فرودگاه می گوید او هروقت که اوراق را امضاء کند میتواند فرودگاه را ترک کند، اما او هنوز به آینده اش اطمینانی ندارد . به هر صورت اودر اینجا احساس خورراحتی  مثل خانه اش ندارد ، جائی که برای مقصود خاصی ساخته شده و هر مسافری در آن گم میشود .   

و او اکنون بدون هیچ اوراق شناسائی زندگی اش را در فرودگاه "شارل دوگل" می گذراند اما مقامات فرودگاه اورا کاملا به رسمیت می شناسند . پلیس با گشاده روئی می گوید او بسیار بی ازاراست و برای ما هیچ درد سری نداردمابا او هیچ وقت مشکلی نداشته ایم هیج زمانی هم برای او در سری درست نکرده ایم . او یک برکت و شگون برای فرودگاه است .

او می گوید : من برای همیشه در اینجا نخواهم بود اینجا برای من یک منزل ابدی نیست ، اما در آن خوشحالم و  احساس زندانی بودن ندارم . من به راحتی اینور و آنور می روم  روزنامه می خوانم و گاهی چیزهائی می نویسم . اما بعضی اوقات دلم برای شهر و خرید از فروشگاه ویا رفتن به سینما تنگ می شود .

مهران گاهی از در فرودگاه برای هوا خوری بیرون می رود اماهیچگاه بیش از سی چهل متر از در خروجی فاصله نمی گیرد . با وجود اینکه فیلمهای مستند زیادی از زندگی او در فرودگاه ساخته شده است اما خود می گوید قصد دارد که زندگی اش را بصورت کتابی بنویسد . با تبسمی می گوید که مایل است به هالیوود برود و بر روی چند پروژه سینمائی کار کند .

اگرچه زندگی در فرودگاه را همیشگی نمی داند اما امید خودرا برای آینده نیز از دست نداده است و همیشه از پنجره پشت نیم کت اختصاصی اش نظاره گر دنیای بیرون است .

میگوید :پرواز های زیادی هرروز از اینجا به امریکا می روند ، رفتن به آنجا نباید کار مشکلی باشد...

نظرات 4 + ارسال نظر
شایا سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:04 http://shaya.persianblog.com

قشنگ بود!

داش الی سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:42 http://zahremari.persianblog.com

خیلی جالب بود.

پریا سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 16:52 http://parya85.persianblog.com

ولی به نظر من که ممکن نیست عقل سالمی داشته باشه!! چرا ایرانی بودنشو انکار میکنه؟! |:) راستی اسم جدید اینجا و قالب تازت مبارکه

پویا سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 18:49 http://www.Story-Of-Love.tk

سلام پسر!
آقا چه خوشگل شده اینجا مشکی شده امشب!!!
ساده و خوشگل!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد