صدای بارون توی گوشم میپیچید
یه دیوار بلند پیش رو
یه سنگر نا امیدی
به دنبال نشانه ای از آزادی
سوز سزما به دنبالم اومد
تا برای آخرین بار بتونم آزاد نفس بکشم
پایان نزدیک بود
اما نه برای یه سرباز
نه برای یه دانش آموز
نه برای یه نو جوان
همه چیز می قصید
احساس باد شمال
فقط برای همیشه تلاطم دریا رو میخوام
میخوام تو دریا شنا کنم
تا افق بی کران پیش برم
و در نهایت
یه دیوار نا امیدی به دریا پایان میده
دیواری که فقط نمایی از آسمون رو روش داره
دیواری که محکم تر از تمام اون باد های سرد
متنفرم
میخوام آزاد باشم اما هیچ راه فراری نیست
پایان دنیا یه دیواره سنگیه که فقط نقش کران روش کشیده شده
چه کسی منو اینجا گذاشته
میخوام آزاد باشم
میخوام فرار کنم
اما هر چقدر پیش بری دیوار ادامه داره
پس کی بود که میگفت بابا رفت آخر ؟
کی بود که میگفت بابا رفت پیش خدا ؟
چرا همه چیز دروغ بود ؟
دروغی که روی دیوار نوشته شده بود
دیوار پایان دنیا بود
باحال بود
سلام اگه به اون دیوار رسیدی منم میام می خوام به پایان همه چی برسم .....همه چی ....
سلام...من از وبلاگ لنا اومدم اینجا...
در جواب این متنی که خوب پرورش یافته بود فقط می گم:
بگویید که بر گورم بنویسند
زندگی را دوست داشت
ولی آن را نشناخت
مهربون بود ولی مهر نورزید
طبیعت رادوست داشت
ولی از آن لذت نبرد
در آبگیر قلبش جنب و جوش بود
ولی کسی بدان راه نیا فت
در زندگی احساس تنهایی می نمود
ولی هرگز دل به کسی نداد
و خلاصه بنویسید
زنده بودن را برای زندگی دوست داشت
نه زندگی را برای زنده بودن
سرزنده باشی
متشکر از اومدنت
مرده شور این دیواره ببره :( ( مگه مرده شور دیوار هم می بره ؟! )
اه ه ه ه ... حالم بده ... دارم میرم تو دیفال :( من از دیفال بدم میاد :(