پژواک

در تاریکی از شب ٫‌ در سکوتی خالی ٫‌ پژواک صدای زنگ کلیسا
در انتظار کسی که بتونه صداش رو بشنوه
یه دختر تنها تو یه اتاق خالی
یه اتاق که به غیر از تاریکی و صدای پژواک هیچ چیزه دیگه ای نداره
همه راه ها به نفرت ختم میشد و پایان نزدیک بود
غروب خورشید بر چهره اش پرده افکند
همه چیز تاریک بود
دنیا رو به پایان میرفت و غروب
چشم هایش رو بست
به دنبال کسی بود که باهاش حرف بزنه
اما هیچ کس صداش رو نمیشنید
دنیا تاریک و تاریک تر میشد و هیچ کسی برای خودش زندگی نمیکرد

سلام بچه ها اینو خودم از رو نوشته های خودم نوشتم گفتم بد نباشه نویسم
راستش خیلی آهنگ پژواک پینک فلوید رو دوست دارم برای همین اینتو نوشتم
امروز قرار بلاگ سکایی بود که من هم رفتم . نسبت به قرار دوم اصلا جالب نبود اما سیر بچه های بلاگ نویس خیلی زیادتر شده بود . یه سری از بچه ها از پرشین بلاگ اومده بودن و بعضی ها هم اومده بودن میونه جمعیت تبلیغ خودشونو بکنن . چند تا از دوستای خوب هم از انجمن وبلاگ نویس های ایران اومده بودن که با عرض معذرت وقت همه ما رو گرفتن
من اصلا با این انجمن مخالفم
وبلاگ باید آزاد باشه ٫‌اصلا هم قبول ندارم که باید از سازمان های دولتی اجازه بگیریم
وبلاگ یعنی مکانی برای آزادانه حرف زدن ( البته منظورم این نیست که به دیگران توحین کنیم )
خوش بختانه بقیه برو بچ هم این  حرف این انجمن رو قبول نکردن .
خوب ٫ خیلی خوش حال هم شدم بعضی از دوستای جدید خبم رو دیدم که لینکشونو تو اولین قرار میبینین . منم لینکشونو میزارم .
دوستای خوبم مثل یاس سفید ٫ ققنوس خودمون ٫‌ چشم تو چشم خودمون ٫‌عشق الکی و خیلی های دیگه .
فعلا من تمرینای استقرا ریاضی مونده که باید حل کنم بد بخت میشم ٫ راستی دعا کنین فیزیک نمره بیارم .