پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

پادگاری

هیچ فرقی نمی کرد . زنده بودن و نبودن برای همه یکی بود ، هیچکس نبود که برات گریه کنه ، آره این همون دنیای خائنه . ای کاش بدنیا نمی اومدیم برای دروغ برای فرار برای جنگ .

ای کاش میتونستیم خودمون برای خودمون تصمیم بگیریم . ای کاش هیچ وقت دلم برات مثل امروز تنگ نمیشد . دور از همه چیز ، ای کاش همه چیز مثل قدیما بود .

یه دیوار بزرگ داریم که تنها دارایمون از این دنیاست ، یه دیوار که همه زندگیم رو توش نوشته بودم ، یه دیوار که وقتی بهش نگاه میکنم یاد خوشحالی ها و غمگینی های زندگیم میوفتنم ، جهنم مال منه ، یه روز تموم میشه ، واسه همیشه ، صدای گیتار برقی ، صدای بارون و آسمون خاکستری ، یه روز همه چیز تموم میشه ، واسه همیشه ، بدون هیچ دردی واسه تو همه چی تموم میشه .

اما دیوار من واسه همه مردم دنیا یادگاری میمونه ، دیواری که روش عکس چه و لنین رو کشیدم .

دیواری که روش نقاشی بمبارون هواپیما ها رو کشیدم ، شعر لالاییه بچه ها رو روش نوشتم ، یه روز هم همه به این دیوار میرسن ، دیواری که بلندیش آسمون رو رد میکنه ، بلندیش میره تا آخر دنیا ، هیچ پایانی نداره ، دیواری که همیشه برای خشت گذاشتن روش آمادست ، دیواری که همه چیزش رو خودم ساختم ، شاید دست هام پینه زده باشه اما دیوار من واسه خودمه و خودم .

اما دیگه نمیتونم روز های زندگیم رو از رو دیوار پاک کنم ، عکس چه گوارا کنار عکس لنین ، روی دیوار، دیگه چیزی واسه از دست دادن ندارم . هنوز هم عکسی که تو خونه ی مارکس انداختیم رو دارم ، هنوز هم که هنوز قبر شیشه ای لنین رو یادمه ، لنین که با یه کت شلوار مشکی تو اون قبر شیشه ای خوابیده ، هنوز هم میدون سرخ رو یادم میاد ، لنین مرد ، مارکس مرد ، اما چه گوارا هنوز واسه من زنده هست . برای همیشه و هرگز !‌

سنگ تراشه ی مارکس که داداشم واسم یادگاری آورده بود ، خونه ی مارکس ، عکس خانوادگیش . مجسمه ی بزرگش تو مسکو ، همش یه دیوار که انتها نداره .

هیچ کس نمیتونه پشت دیوار من بمونه ، نمیتونه ازش رد شه و فقط باید برگرده واسه همیشه .

ستالین گراد ، همون شهری که 3 سال مردمش محاصره ی آلمانا بودن ، بدون هیچ ارتباطی از بیرون ، سه سالی که مجبور بودن گوشت مرده هاشونو بخورن ، 3 سالی که هر روزش سرد تر از دیروزش بود . آلمانیهای کثافت . همه چیز تو این دنیا با هم تضاد داره ، هیچ وقت نمیشه جنگ رو رها کرد ، جنگ ایران ، جنگ ژاپن ، جنگ آمریکا ، جنگ آلمان ، جنگ راشا ، جنگ جنگ جنگ ... هی پایانی نداره ، حالا به این رسیدم که آدم ها از حیوون ها هم حیوون تر هستن .

آمریکای امپریالیزم ، آلمان آمپریالیزم ، بریتانیا ی امپریالیزم ، روسیه ی امپریالیزم ، همه ی کشور های جهان سوم ، زیر پای اینها له میشن ، چه بخوان یا چه نخوان ، و ازشون اسطوره های بزرگ باقی میمونه ، لنین ، مارکس ، چه گوارا و ... دست خستم رو بگیر ، ولی دیوار پایان دنیاست ،
بن بست ...


نظرات 4 + ارسال نظر
کاوه دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 17:42 http://ahah.blogsky.com

سلام قالبم عوض شد بیا نظر بده لطفا

فعالان بلاگ اسکای جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 18:06 http://1st-gharar.blogsky.com

سلام
از شما دعوت میشود در پنجمین قرار وبلاگنویسان بلاگ اسکای همراه ما باشید (:

منتظر دیدار شما هستیم ....

http://1st-gharar.blogsky.com

بیتا یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 00:20 http://device.persianblog.com

تو به دنیا اومدی یعنی خدا به تو این فرصت رو داده که شاید بتونی راه آدم هایی مثل چه و..... رو که دوست داری ادامه بدی تو شاید به دنیا اومده باشی برای صلح و دوستی

بیتا یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 14:52 http://device.persianblog.com

نه صلحی نمونده ولی چرا تو اونو به وجود نمیاری اون آدم هایی که برایه تو به شکلی اسطوره در اومدند با شرایطی که تو زندگی شون داشتند مبارزه کردند تا به شرایط بهتری برایه همه مردم دست پیدا کنند چرا تو این کارو برایه ایرانت نمی کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد