پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

راهروی تاریک بدون انتها

دلم خیلی تنگ شده !!
مدادم رو برمیدارم و شروع میکنم به نقاشی کشیدن
نمیدونم چرا ؟
دلم میخواد بارون بیاد
هوا مثله زمستون سرد بشه که وقتی گریه میکنم ٫ اشک هام گرم باشه
تنهایی خیلی بده نه ؟
آدم وقتی تنها میشه باید یه دوست پیدا کنه ...
دوست منم دیواری هست که روش نقاشی میکنم
مثل فرشته هایی که آرزو دارن بمیرن
تو یه راهروی تاریک که پایان نداره ٫ همینطور پیاده میری و میری تا به پایان برسی ولی پایانش زمانیه که اونقدر راه رفتی که اگه برگردی عمرت رو حدر دادی و اگر به راهت ادامه بدی اونقدر پیر میشی که میمیری !
توی چشمات نگاه میکنم
صدای قلبت رو میشنوم
بهم اعتماد کن
دوست داشتم مثل فرشته ها پرواز میکردم تو آسمون آبی
دلم برات تنگ شده ....


نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 00:26 http://sharzadkhanoon.blogsky.com

salam khaili ghashang bood
een axi ham ke gozashti khaili ghashange khoshhal meesham age be manam sar bezani
ghorbane u
shahrzad

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد