پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

آجری بر فراز دیوار - فراز هفتم

تو اتاق تاریک من ٫‌ یه شب تاریک دیگه
صدای پیانو از توی کانال کولر شنیده میشه
صدای تیک تیک ساعت کوکی ٫ یه مشت کتاب
یه چراغ روشن ٫ نمیخوام زنده بمونم
از من دور شین ٫ یه مشت آدم که ازم متنفرن پشت دیوار من
هنوز دیوار نفرت من پر نشده
میتونم از همه چی متنفر باشم
هنوز کسی هست که منو دوست داشته باشه ؟
من دوستشون دام اما اونا رو نمیدونم
شاید همش تظاهره ٫ آره ؟ تظاهره ؟
خیلی ها رو ندیدم اما دوستشون دارم
هزاران کیلومتر اونور تر
زندگی یه جنگه ٫ یه جنگ که همیشه اون توش پیروز میشه
مادر دیگه منو دوست نداره ٫‌ بهم دروغ گفتی که همیشه تورو تو آغوشت نگه میدارم
بهم دروغ گفتی که بهم کمک میکنی تا دیوارم رو بسازم
بهم دروغ گفتی که من رو گرم نگه میداری
دارم سرما رو حس میکنم
آره همش دروغ بود
ای کاش یه نفر تو این دنیا بود که حرف من رو گوش میکرد
اما میدونم هیچ کس نیست
هیچ کس من رو دوست نداره میدونم دارم حس میکنم
باز هم آجری دیگر بر فراز دیوار
اما هنوز دیوار نفرتم کامل نشده



از دست نوشته های پسری با کفشهای جردن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد