پسری با کفشهای جردن
نوشته های قدیمی کیان...پسری با کفشهای جردن
نوشته های قدیمی کیان...سربازی در باران
منو به یاد نیاوردی اما همیشه جلوی چشم هام بودییه دروغ بزرگ جلوی چشمام بود
اما کی میتونه رویای منو زنده کنه ؟
حاضرم همه چیزم رو بدم تا پیدات کنم
دستم رو حس کن
ولی این آخرین لحظه بود
دیگه وقتی برای زندگی نمونده
جهنمی که آتیش توش مثل هوا همه جا رو گرفته
چشک هات رو ببند
یه رویا
میخوام کنارم باشی
مجبورم حست کنم
باورت داشتم
اما دیگه باید همه چیزهایی که میدونستم رو از یاد ببرم
مثل یه خواب
مثل یه آرزو
مثل یه پروانه رنگارنگ تو میدون جنگ
شبیه یه گل بنفشه که زیر چرخ های تانک ها له میشه
منو از این دنیا ببر
باورم کن
باور نمیکنم!
salam
nemidoonam in neveshte dar morese khodete ya kase digeii
vali gham angi bood
Be ma ham sar bezan khoshhal misham
Ya hagh
بیا فرصتی به رنگها بدهیم
رخصتی بیشتر به سبز ها بدهیم
دوستانه دریابیم
گمانه آسمانی کنیم
آبی شویم
دلها را به دریا بدهیم
سلام
بی معرفت شدی به ما سر نمی زنید
نوشته ی زیبایی بود...... موفق باشید !!
سلام مگه چی شده خوشحالم که دوباره زود زود اپدیت می کنی ...
ایول بالاخره یه نفر the doors باز پیدا کردم....کارت درسته !!! ....اگه خواستی این دیوونه رو بلینک
سلام عزیز *
خسته نباشی *
نماز و روزه قبول *
وبلاگ قشنگ و جالبی داری *
موفق و موید باشی *
وقت کردین سری هم به ما بزنید *
بای بای *
راستی لینک یادتون نره
وقت کردی مارو تعویل بگیر بابا یه سر به من یه سرم به یاسی بزن بی معرفت:D
خوشحال می شم یه سرم به وبلاگ ما بزنی درباره طرحش هم نظر بدی
سلام کیان
خوبی؟ منو یادته؟ میبینم که جو خرخونی گرفدتت
اینهمه درس خوندن چه فایده آخرش میشی یکی مثله من !
به اون داداشت بگو بی غیرت بی ارق ملی٬ چرا رفتی پیشه شیطان بزرگ؟ با اینکارت قلب آقا رو شیکوندی . ولی بی شوخی برا همیشه موندن که نرفته؟
ناراحت که نمیشی از آهنگ وبلاگت استفاده کنم؟