پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

آسمون آبی

به سوی آزادی
سوی روزی که دنیا برای همیشه آزاد بشه
به سوی روزی که پژواک آزادی در زمین زده بشه
بسوی روزی که وقتی برف سفید از آسمون آبی من بباره
روزی که بتونم بارون رو به همون رنگ خودش ببینم
به رنگی که هیچ وقت ندیدمش
روزی که بتونم دنیا رو رنگی ببینم
سبز ٫ آبی ٫ نارنجی
زمانی که بتونم راحت نفس بکشم
 و زمانی که پرنده ها رو توی آسمون آبی ببینم
زمانی که هیچ ماشین الکترونیکی وجود نداشته باشه
پس برای همیشه با هم بخونیم
پژواک

I'm tired of being what you want me to be
Feeling so faithless, lost under the surface
I don't know what you're expecting of me
Put under the pressure of walking in your shoes...
Caught in the undertow, just caught in the undertow...
Every step that I take is another mistake to you...
Caught in the undertow, just caught in the undertow...

I've become so numb, I can't feel you there
I've become so tired, so much more aware
By becoming this all I want to do
Is be more like me and be less like you

Can't you see that you're smothering me?
Holding too tightly, afraid to lose control
Cuz everything that you thought I would be
Has fallen apart right in front of you...
Caught in the undertow, just caught in the undertow...
Every step that I take is another mistake to you...
Caught in the undertow, just caught in the undertow...
And every second I braced is more than I can take!

I've become so numb, I can't feel you there
I've become so tired, so much more aware
By becoming this all I want to do
Is be more like me and be less like you

And I know I may end the feeling too
But I know you were just like me when someone disappointed in you...

I've become so numb, I can't feel you there
I've become so tired, so much more aware
By becoming this all I want to do
Is be more like me and be less like you
I've become so numb, I can't feel you there
I'm tired of being what you want me...
I've become so numb, I can't feel you there
I'm tired of being what you want me...
 

نظرات 8 + ارسال نظر
ققنوس یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 19:51

هيچ وقت نمی شه هيچ وقت ! آزادی ؟ کدوم آزادی ... ممکن نیست ... روی زمین نه ( تریپ نااميدی !)

علیرضا*شب بارانی* یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 22:26 http://rainynight.blogsky.com

سلام دوست عزیز / وبلاگ زیبایی داری / آزاد باش و آزاده زندگی کن / بازم میام به دیدنت / همیشه سبز باشی در زیر باران

نگین دوشنبه 5 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 06:24 http://yelena.blogsky.com

سلام
بابا شما ها چهتونه البته باید بگم خودم چمه

ولی حال و هوای من یه کم بر گشته از همتون ممنون به خاطر
تبریکاتون واقعا ممنونم
فعلا بای

کاوه دوشنبه 5 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:28 http://ahah.persianblog.com

سلام میشه خواهش کنم اسم لینک من رو همون ستاره دات کام کنی

گل و تگرگ سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 05:06 http://ramin69.blogsky.com

جالبش ناک بود!!

بابک ـ تنهایی سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:11 http://tanhaei.blogsky.com

سلام جوون...از اون روز هی خواستم بیام بگم خوشحال شدم دیدمت پیدات نمیکردم...

حامد یکشنبه 11 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 16:45 http://hhl.persianblog.com

عجب !!! اینم یه جورشه

مجید دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 00:01 http://nightsun.persianblog.com

سلام
من خیلی وقته مطالب قشنگ شما رو دنبال میکنم
اما هیچوقت حرفی برا گفتن نداشتم
یه نیمچه بلاگی ساختم ِ کوچولو
میخواستم همیشه کنارم باشید
کمک کنید به من در همه زمینه ها . من لینک شما رو تو یلاگم گذاشتم
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد