پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

هر چی میخوای اسمشو بزار

مدرسه ها زود باز میشه ٫‌ دیگه وقتی ندارم واسه وبلاگ نوشتن ٫ کامپیوتر از اتاقم میره بیرون ٫
فقط وقتایی میتونم بیام که کسی خونه نباشه و تا برم اون اتاق با کامپیوتر کار کنم .
درسای امسال باید خیلی سخت باشه ٫‌ ها ؟ شایدم شانس آوردیم مثل داداشی المپیادی شدیم دیگه فقط مفت بخور و بخواب ٫ داداشم میگه کامپیوتر بخون چون کامپیوتر زیاد به خر خونی نیست ٫‌بابام میگه آدم باید خودش بخواد ٫‌ مامان میگه تو به هیچ جا نمیرسی ٫ عمه میگه نترس فقط امسال رو خوب بخون ٫ عمو میگه : برو بدن سازی ٫ خاله میگه : خاله حرفی برای گفتن نداره . خوب حالا نوبت کیمیا خانوم کوچولو میرسه . نظر شما در باره ی درس و مشق و آینده این جانب چیه ؟!! کیمیا خانوم : شما چی کار دارین ؟
مشق امشب با راه حل :
فکر کنید تو یه مملکتی یه دختری شوهر کنه و در نتیجه همه در به در بشن. همه. مدیر مدرسه، وزیر گوشه گیر کابینه، صدا بردار سر صحنه،‌ دامپزشک، باد و پنچری، شاعر چپ موج نو، جیگری، مانیکوریست، بنا، آرشیتکت خوش ذوق، سبزی فروش بد اخلاق، نمایشنامه نویس رادیو، هر کی رو که بگی. همه در به در بشن. بازار سهام اساسا حالت ارتجاعی پیدا کنه، نرخ دوچرخه شدیدا نوسان کنه، شهریه باشگاههای بدن سازی بدجور افت کنه، کاندوم و سرنگ تو زندانها به هم نرسه، مهد کودکها از پذیرش کودکان سر باز بزنن، کار کنان صنعت پنبه سر بیمه دندان دست به اعتصابات دامنه دار بزنن، اداره بهداشت نظارتش رو بر دفع زباله های بیمارستانی بالکل از دست بده، ارکستر ملی کنسرت شب سومش رو فالش بزنه، ریاضی دانها اثبات قضیه فرما رو دوباره علم کنن، خلبانهای مسافربری در حال پرواز با افکار خود کشی دست و پنجه نرم کنن، آرایشگرها بی دقتی رو به اوجش برسونن، احزاب سیاسی گه گیجه بگیرن، دولتهای خارجی نقشه های کودتا رو از کمدها بیرون بکشن، این وسط یه طوفان هم جنوب شرق کشور رو در هم بنورده، خلاصه چی بگم.
غلط کرد شوهر کرد.
-------------------------------------
یه خاطره واسه بچه های خوب :
امروز تو خیابون انگشتم خونی شد. بعد چون دستمال کاغذی نداشتم خونشو خوردم. خونخوار شدم! هاها ! حالا فهمیدین آدمخواری چه جوری به وجود اومده ؟ معلومه دیگه، یکی مرده، اینا هم بیل نداشتن که خاکش کنن، گفتن چه کارش کنیم،‌ خوب بخوریمش دیگه.
-------------------------------------
یه نکته واسه بچه های خوب :
٭
- بذار یه بار از اول مرور کنیم.
* باشه.
- غنچه. خندان بود ؟
* نوچ.
- سرو چی ؟ سرو از غم آزاد بود ؟
* نع.
- اِه... گل. گل رو بگو. گل خرم بود ؟
* نچ.
- اکه هی. بذار ببینم. بلبل خاطرش شاد بود یا نبود ؟
* نع. اونم نبود.
- ...
* چی می گی ؟
- بشاش تو این زندگی دیگه
---------------------------------
یه نکته دیگه واسه همه مردم دنیا
دخترها ! می خوام straight باشم و با همتون بخوابم.
پسرها ! می خوام gay باشم و با همتون بخوابم.
می خوام با تمام گیاهای عالم جفت گیری کنم.
آخه مگه مرگ رو نمی بینید که داره می یاد تو صورتمون ؟
ایناهاش
----------------------------------
اگه آدم یه شیشه اسید لاکتیک رو سر بکشه در جا از خستگی می میره‌ ؟ یا من خیلی بی سواتم ؟ یا تو خیلی جواتی ؟
-----------------------------------
there is nothing at all
there is sucking all
there is fucking all
then come on
suck it babe
you are cock sucker
you are muther fucker
shut up  بابا
بیشن سر جات جوجه !!!

نظرات 7 + ارسال نظر
آپاچی بزرگ شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 16:55 http://dismember.persianblog.com/

خوب به نظر من ...... من کوچیک تر از اونم که نظر بدم / پری گلی به جمالت / تو هم ؟‌منم یه بار خون خاری کردم ترشه / شما راحت باش من رومو میکنم اون ور / آره دیدم تو هم دیدی ؟‌/ تو خیلی بی سوادی / د بیا این که همش بگا شد کانالو عوض کن داداش اینجا خانواده رد میشه / راستی اون بار اومدم اون پایین نظر دادم یادم رفت مشخصات بنویسم بی زحمت همونیم که کلی برات تبلیغیده بودم

همایون شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 22:00 http://homayoon.blogsky.com

از خانومایی که این کامنت رو میخونن معذرت میخوام ولی کیان جون کس خل شدی رفت!

پریا شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 22:19 http://parya85.persianblog.com

کمی تا قسمتی قاط زدی نه؟؟!!! فقط یه چیزی بگم اونم اینکه سوم اصلا سخت نیست!!!‌اگه مثل من کنکور داشتی چی کار می کردی؟؟ ( خون خوردی؟؟؟؟؟:-&)

خوب آخه خون خوردن هم سبک داره
اون جور خون خوردنی که شما فکر میکنین نیست پریا
ببین خون خودن ما سبک هارد خون خواریه
یعنی هر چی خون انگشته هست کشیده میشه
امتحانش ضرر نداره ها ؟

[ بدون نام ] یکشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 00:31

ای وای..آخه چرا؟؟من با اون نکته خیلی خیلی موافقم!![img]http://smilies.sofrayt.com/1/4/bigeyes.gif[/img]

چی بگم والا

گلاره یکشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 14:35 http://pipiboogandoo.persianblog.com

اااااااااااااااااام!!

چی کار کنیم دیگه
زنگ بزن اورژانس ٫ دکتر روان کا. بیاد

مهدی دوشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 00:27 http://conj.blogsky.com

۱۰۰ بار بهت گفتم قرصاتو بموقع بخور.
چرا انقد کم پیدایی رفیق؟

همایون دوشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 06:09 http://homayoon.blogsky.com

موضوع کم آوردی؟ بشین فراز دوم اون یارو جوادرو بنویس باحال بود
فقط لوس نشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد