یه اتاق تاریک و خالی
فقط یه کاناپه هست و یه تلویزیون ٫ پسری متنفر از آدمای دنیا روی کاناپه نشست و با کنترل کانال های تلویزیون رو عوض میکرد ٫ یه کانال داشت آهنگ NUMB از LINKIN PARK رو نشون میداد ٫یه دختر تنها ٫دختری که همه بهش طعنه میزند ٫ تنهای تنها تو یه دنیای تاریک ٫ دیگه زمانی برای حس کردن گرمای زمین نیست ٫ پسر تنها تلویزیون رو خاموش کرد و دفترچه ای از داخل کیفش در آورد و شروع به یادداشت کرد :
دیگه نمیخوام دنیا رو حس کنم
دیگه نمیخوام دوست داشتن رو حس کنم
و من برای همیشه میرم به یه دنیایی که شاید هیچیزه دیگه ای جز تاریکی نباشه
میخوام قلب کوچولوی تورو بگذارم توی جعبه قلب های شکسته
این ماه دسمبر من هست ٫ و دنیا تا اونجایی که امکان داره تاریک میشه
دوست دارم دنیا رو از دنیای ماشینی پاک کنم
میخوام برای همیشه دست گرم رو تو دستم بگذارم
میخوام برای همیشه به لب های قشنگت بوسه ای بچسبونم
میخوام برای همیشه قلبم رو حس کنی
تو یه بیابون خالی
یه شاه راه طولانی که هیچ موجودی درش نیست
برای همیشه کنارم بمون
برای همیشه من رو به خاطره هات بفرست
و هرگز برای هیچ وقت
و برای هرگز ها و همیشه ها
و دفترچه کوچیکش رو بست و سرش رو روی دسته کاناپه گذاشت و برای همیشه رفت
eyvaaaaaaal linkin park
pesare mmord? bikhi baba
in dafe namir..damet garm