پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

پسری تنها در مترو

پسری تنها ٫‌ پسری خسته ٫‌پسری به نام جواد ٫ پسری که هر روز وقتی میخواست از در خونه بره بیرون ۳ کیلو روغن حیوانی به سرش میزد ٫‌پسری با موهای تن تنی هر روز صبح میرفت سر پل میدون تجریش وای میساد به ملت گیر میداد ٫‌ پسری که واک منش رو روشن میکرد و هر روز نوار جواد یساری توش میزاشت ٫ پسری که با آهنگ های جلال همتی هد بنگ میزد ٫ پسری که میرفت تو خونه و پاچه ی شلوار جینش رو با سنگ پا ٫ پاره پوره میکرد تا مدل شلوار های روز بشه ٫‌پسری که روزی ده هزار تومن میداد و لباسا و کفش های اینو اونو قرض میگرفت ٫‌پسری که خونشون تو باغ شاطر بود ٫ پسری که همش سوتی میداد و خلاصه ماجرا یه پسر ترک به توان دو
سال پیش از مدرسه بخاطر اینکه از دیوار مدرسه دخترونه کوچه پایینی بالا رفته بود و تو توالت دخترونه مدرسه کمین گرفته بود اخراج شده بود و ۱۰ روز بازداشتی خورد تو کلانتری ۱۳ میدون شوش ٫‌ و با گرو گذاشتن یه سند یه زمین ۱۳ متری تو خرچک ورامین آزاد شد . پسری که یه روز با برو بچه های بسیج تجریش دست به یقه میشد یه روز اونا رو تو کافی شاپ سر ویلعصر مهمون میکرد بعضی روزا هم که تو بازداشتگاه میگذروند ٫‌بعضی وقتا هم باتری واک منش تموم میشد و میرفت از حاجی ارزونی سر کوچه دوتا باتری میذاشت و باز میرفت سر کوچه ای که دخترای کلاس زبان کیش میومدن پایین وای میساد و هد بنگ میزد و واسه اینکه دخترا رو تور کنه داد میزد :
پریوش شوهر کرد
آه همرو در به در کرد
چی کار کرد ؟ شوهر کرد
بعضی از دحترا که مثل خود جواد بودن بهش چشمک میزدن بعضی ها هم زیر ب بهش فوش خوار مادر میدادن و رد میشدن ٫
یه روزی که جواد مثله همیشه ساعت دوازده و نیم ظهر از خواب بیدار شد و یه کم شیکمش رو مالوند و رفت سر یخچال هرچی تو یخچال بود رو بلیید و مثل همیشه سوار کامیونه حاج منصور شد و به طرف خیابون ولیعصر ره افتاد ٫‌ مثل همیشه پشت کفشهاش خوابونده شده بود و یه تی شرت زیپی پوشیده بود میشد تیکه های تاپاله ای ژل زرد رو تو موهاش دید ٫ وقتی رسید سر خیابون آینش رو از جیبش در آورد و یه نیگاه به خودش انداخت و یه دستی به موهاش کشید که مثل موهای بز تو هم رفته بود ٫‌ دوباره یه نیگاه به خودش انداخت و از تو جیبش یه شیشه عظر شابدول عظیم در آورد و به خودش زد و باز هم مثل همیشه رفت کنار مغازه ای که همیشه دخترای مدرسه ای پیش دانشگاهی و اونهایی که از کلاس زبان برمیگشتن رد میشدن وایساد و شروع کرد به .....

این داستان ادامه دارد ...

نظرات 3 + ارسال نظر
سفر به اعماق اینترنت پنج‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 05:54 http://explorer.blogsky.com

سلام
خوبی
چه خبرها
وبلاگ بروز شد موضوع :پول در اوردن از طریق اینترنت
بای

لینکین پارک پنج‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 18:21 http://linkinpark.blogsky.com

سلام مرسی از کامنت و لطفت ... اگه خواستی لینک هم میدیم ... موفق باشی فعلا بای

پریا جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 13:48 http://parya85.persianblog.com

اا نظر دهی بلاگ اسپات درست شـــــده؟؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد