پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

٭ - آخه چه جوری دلم بیاد بچمو تک و تنها بفرستم دیار غربت ؟
- خانم جان شما هم سخت می گیرین. یه خرده به آینده اون طفل معصوم هم فکر کنید. طوری نیست که. می ره اونجا علافی می کنه به شما الکی می گه دارم درس می خونم. برا خودش با دخترای اجنبی رو هم می ریزن، کم کم معتاد می شه، دوا فروش می شه، همجنس باز می شه، یکی دو تا خود کشی ناموفق می کنه، آخرشم تو یه درگیری با پلیس کشته می شه. این همه زانوی ماتم بغل کردن نداره که.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد