پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

پسری با کفشهای جردن

نوشته های قدیمی کیان...

خاطرات یه دیوونه ی زنجیری ۹ ساله

اه خفه شو دیگه
دیگه داره حالم از هرچی دختره بهم میخوره.
بابا این دیگه چه وعضه زندگیه واسه خودت ساختی.
پس فردا میخوای بری دانشگاه عین خر تو گل میمونی
بابا ما هم چقدر بچه ی دیوونه ای بودیما
سوم دبستان بودم . اصلا هیچی از این کثافت کاریا بارم نبود.
ولی بازم هی میومدیم به دخترا کرم میریختیم.
وقتی کلاس سوم دبستان بودم من و یکی از بهترین دوستام همیشه یا هم میومدیم خونه البته با سرویس مدرسه که واقعا سرویس بود چون بعد از رسیدن به خونه دهنمون سرویس میشد.ظهر وقتی زنگ آخر میخورد میرفتیم قشنگ دو نفری اون ته سرویس مینشتیم که جامونو نگیرن.تو همین سرویس هم بعد از سوار کردن بچه های دبستان چون سرویس گنده بود مدرسه میرفت دخترای راهنمایی یا بعضی وقتا دخترای دبستانی رو سوار میکرد.یعنی سرویس میشد مخلوت دختر و پسر که بیشتر دخترای راهنمایی بودن.
همیشه این دخترای راهنمایی باید تو سرویس می ایستادن چون دیگه جایی برای نشستن اونا نبود.ما هم همیشه دوست داشتیم به این دخترا کرم بریزیم. نمیدونم چرا اینجوری بودیم . یادمه اسم یکیشون که اون موقع سوم راهنمایی بود میترا بود .ما هم همیشه به قیافه ی این مخندیدیم و اسمش رو پیتزا صدا میکردیم.اون دوتا هم که همیشه مثل ما با هم بودن دسوت داشتن یه جرایی جواب مارو بدن.برای همین همیشه یا قهر میکردن و میرفتند اون وره سرویس یا اینکه با رانندهه میگفتند که این دوتا ( یعنی ما ) اذیتشون میکنیم.
خلاصه یکی از این روزا بود که من حسابی میخواستم حالشونو بگیرم . برای همین به پیشناهاد دوستم که اسمش مرتضی بود یه دونه تقویم کوچیک جیبی براشون خریدیم و وستش یه عکس قلب کشیدیم ( فقط میخواستیم ببینیم چی کار میکنه ) . رفتیم تو سرویس و مثل همیشه اونجا نشستیم. مرتضی زرنگ بود و گفت که تقویم رو خودت بهشون بده من هم گفتم باشه. وقتی اون دوتا هم اومدن یه کمی اول بی خیال شده بودیم ولی یه حسی مگفت که نه اینو حتما بهشون بده. خلاصه ما هم شیطونه گولمون زد و تقویم رو دادیم بهشون یه دفعه یه جیغ بلند سرویس رو ساکت کرد و تقویم رو از پنجر پرت کرد بیرون.فردای اون روز این دوتا لاشیا میرن و به مدیر مدرسشون میگن . و چون مدرسه ی ما و اونا با هم زیر یک سازمان بود برای همین فردای همون صبح مدیر منو میاره به دفتر و به بابام زنگ میزنه ( آخه از جونه یه بچهی ۹ ساله چی میخوان ؟ ) . بعد مدیرمون با بابام صحبت کرد و بابام رفت به خونه منم تو مدرسه موندم تا آخر زنگ . بابام بعد از صحبت با مدیر هیچی به من نگفت اما با یه لبخند از کنار من رد شد. رفتم ظهر رفتم خونه . دیدو مه به همه ی خونه داره به ریشی که اون موقع نداشتیم میخندن. از اون روز به بعد هر روز میرفتم تو سرویس این دوتا به ما میخندیدن.
من اون موقع هیچی از این چیزا بارم نبود هیچی اما باورتون نمیشه بعضی وقتا که دخترای دبستانی تو سرویس بودن من میدیدم که خوده دخترای دبستانی عکس های سکسی زنا ی خارجی دستشون بود و به این و اون نشون میدادن. آخه این چه مدرسه ای بود که من رفتم؟
نمیدونم اونا الان چی شدن. یا دارن تو خونه ی فساد کار میکنن یا اینکه تا حالا ایدز گرفتند و مردند.
ولی جدا از این بحثا وقتی یاد بچه گیام میوفتم و دوستای مهد کودکم یا یکی از دوستام  تو مدرسه دخترونه ی دیوار به دیوار سال اول راهنمایی میوفتم میبینم که وای ببین چه دوستای خشگل و درس خون و با ادب داشتم که همشون پرید . وقتی عکاشونو به دوستام نشون میدن اونا هرچی فحش از دهنشون در میاد بهم میدن و میگن که : خاک تو سرت کنن تو که نه از بابات مشکل روابط با دختر داشتی نه از طرف مامانت پس چرا ایا رو از دست دادی. خودم میگم که شاید قسمت این بوده 

نظرات 8 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 18 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:08

وای مرسی از آهنگه خوشکلت
خیلی حال کردم.............
اگه میشه آدرسشو که از کجا آوردیشو بهم بده
خوب؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی باحاله
بای..............

محمد چهارشنبه 18 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:32 http://muhammad.blogsky.com

سلام
مام(من و داداشم) تو بچگی از این دوستیا با دخترای محل زیاد داشتیم یعنی ۹۰٪ با دخترا بودیم آقا حال میداد
راستی اگه موسیقی ترنس هم گوش میدی من دو تا دی جی کردم یکیشو گذاشتم تو بلاگم پخش شه
بای تا بعد

مانی چهارشنبه 18 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:49 http://charand-parand.blogsky.com

سلام.
جالب بود.
سکس کودکی

آزین پنج‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 21:56 http://www.pesareparsi.blogsky.com


دوست خوبم...با درود بر شما...اگر اشتباه نکنم تاج باید در پایان
سلسله قاجار به شیرخورشید پیوسته باشد و مانند شمشیر دارای پیشینه
میهنی نیست...اگر به لوگوی من نگاهی بیاندازید شیر و خورشید را
می‌بینید...این شیر درست مانند نخستین شیری است که پس از اسلام بر
روی پرچم رفت...شیری در حال راه رفتن....باید دانست که پرچم پیش
از اسلام درفش کاویانی بوده که به سه رنگ زرد و سرخ بنفش بوده است
و از سبز و سپید نشانی نبوده است!به درود

امینم جمعه 20 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 00:07 http://rapper158.persianblog.com

هه هه من وقتی کلاسه سوم بودم نمیدونستم پسرم
یا دختر تازه فکر میکردم دخترازم ختنه میکنن ((:
منم بچه که بودم همش با دخترا بازی میکردم
لطفا ازavril lavign به جز اهنگهIm with you هر چی داشتی بزار.*******
از همه خواهش میکنم یه سری به من بزنین که خیلی ثواب داره:http://rapper158.persianblog.com
khosh bashi bye

فرهاد جمعه 20 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:31 http://farhadeshghi.blogsky.com

salam be haj khanoome gol ba bloge toopesh
khaili bahale
khoshhal misham manam jozve doostatoon basham
age ham lotf koni mano belinki be khodet
khoshhal misham
dar zemn adrse in cheshm pezeshki kojast
manam chesham zaeefe
shab khosh

پریا جمعه 20 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 17:39

اه اه اه بچه پررو ها چقدر بدم میاد از این جور فسقلیا!!!
ولی این عکسه!!! باحال بودا!

امید آزادی جمعه 20 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 17:43 http://azady1382.persianblog.com

!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد