موهام زیر بارون خیس خیس خیس شده بود بدون اینکه تلاشی کنم و نذارم سرم خیس بشه
موهام همونطوری که میخواستم حالت میگرفت ٫ با دستم موهام رو به طرف بالا دادم سیخ سیخ ٫ بدون فکر به طرف خونه راه افتادم ٫ بارون با باد تو صورتم میخورد
هیچ کس خونه نبود اما تلاشی هم نکردم که وارد خونه بشم ٬ با همون لباسای خیس میرفتم و میرفتم بدون اینکه بدونم کجا میرم don't leave me high و don't leave me dry
کفشهام خیس خیس
توی درختا حرکت میکردم ٫ بوی درختا و باد و بارون ٫ وای ٫ نمیتونستم باور کنم که آیا یه روزی اینجوری شد ٫ صدای گیتار برقی ٫ وای چه احساس خوبی بود اما حیف خیلی زود گذشت
توی خیابون راه میرفتم بدون اینکه جلوم رو ببینم ٫ که یه دفعه نو ماشین تو چشمم خورد بدون اینکه فکر کنم سوارش شدم ٫ جلوی در خونه پیاده شدم ٫ در خونه باز بود ٫ بدون هیچی وارد شدم ٫ در یخچال رو باز کردم ٫ تشنگی وجودم رو گرفته بود ٫ پارچ آب رو با دستم گرفتم رو از لبه ی پرچ شروع به آب خوردن کردم ٬ با خودم میگفتم کاشکی این احساس همیشه باهام بود
خودم رو روی تختم پرت کردم ٫پنجره رو باز کردم که شاید بازم سرمای واقعی رو حس کنم
توی قیافه ی kurt cobain که رو دیوارم بود خیره شدم ٫ میتونستم درک کنم که چه احساس داره ٫ هیچی رو جز اون رو دیوار نمیدیدم ٫ غمناک و ناراحت به دوربین نگاه میکرد
روی میزم پر از کتابای مختلف بود که وجودم رو آزار میداد
چشم هام رو بستم صدای آهنگ fake plastic trees احساس خواب رو بیشتر بهم میداد
همینطور رفتم و رفتم تو یه جاده که پر از درخت بود یه جاده ی خاکی بدون ترس بدون احساس سرما ولی میتونستم بارون رو حس کنم ٫
همه ی آدمایی که میدیدم بدون صورت بودن هیچی به نام صورت نداشتند ٫ از کنارم رد میشدن و بهم میخردن که ضربه ی یکیشون خیلی زیاد بود و با صورت پرت شدم تو گل
بلند شدم و خودم رو تو یه پیاده روی بزرگ که پر از آدم بود دیدم ٫ هیچ کس به من توجه نمیکرد
حتی بچه ها ٫ همه جا تاریک شد فقط یه جاده پیدا بود شروع به حرکت کردم اما حسابی ترسیدم هنوز صدای گیتار برقی رو میشنیدم که آروم نواخته میشد فک کنم آهنگ street spirit از radio head بود ٫ رفتم جلو و جلو تر اوقدر رفتم که به یه دیوار رسیدم یه دیوار که ارتفاعش تموم نمیشد ٫ صدایی شنیدم و برگشتم ٫ دقیقا در انتهای جاده بودم که به صدا توجه کردم که یه چیز خیلی بزرگ منفجر شد BIG BANG ! و صدای گیتار برقی و صدای you know you are right ار نیروانا بود که منو از خواب بیدار کرد
نمیدونستم چی بگم به خودم
اما اینا همش یه خواب مزخرف بود ٫ یه رویا
فرار...فرار...
برای پیدا کردن جایی که با اون تعلق داری.