Artist : Slipknot
Song : left behind
I know I know the faces that
Have disappeared in time
Find me wrapped in glass
And slowly soaked in lime
All my friends have pictures
Made to make you cry
I've seen this and wondered
What I've done to
Calcify
(I ignore you)
As I close my eyes
I feel it all slipping away
(I come toward you)
We all got left behind
We let it all slip away
I can't stand to see your
Thalidomide robot face
Don't even try it
You had to be a liar
Just to infiltrate me
I'm still drowning
(I ignore you)
As I close my eyes
I feel it all slipping away
(I come toward you)
We all got left behind
We let it all slip away
Take this away
I can feel it on my mouth
I can taste you
On my fingers
I can hear you like
The holy ghost
And kill you if
You get too close
باد از تو پنجره به صورتم میخوره
اما این واقعیه ؟ یا اینکه چشم های ما به این دنیا عادت کرده
خدا تو عدلی اما عدل کو ؟
تو نعمت دهنده ای اما نعمت کو ؟
تو صالحی اما صلح کو ؟
خدا کیه که داره عدالت میکنه ؟
کیه ؟؟؟؟؟
چرا نمیتونم حسش کنم ؟؟
چرا هیچ وقت جوابم رو نمیده
چرا واسه من بی خیال شده ؟؟
عدالت کجاست که من نمیبینم ؟؟
دنیا چرا اینجوری شده ؟؟؟؟
رعد و برق با صداش میخواد همرو بندازه تو چرخ گوشت آدما
آدما همشون یه ربات هستن
یه ربات بدون کنترل خودشون
کیه که مثل اسباب بازی زندگی هر کسی رو از این رو به اون رو میکنه ؟
کیه که خونه ها رو خالی و پر میکنه ؟
آدما چی از خودشون دارن ؟؟؟؟
فقط باید دستور ها رو عمل کنن
بدون حتی یک ثانیه آزادی
این همون برده داری نیست ؟؟؟
وقتی خون روی آسفالت جاده میپاشه
وقتی جسد اون دختره رو که خودش رو از بالای ساختمون ۵ طبقه انداخت پایین
وقتی که تیکه های جدا شده ی بدن اون بچه ی ۴ ساله که بخاطر بازی از بین رفت
این عدالته ؟؟؟؟؟
می داره حرف هام رو میشنوه
بازم میخوام دیوار بسازم اما این دفعه تموم نمیشه این دفعه تا آسمون میره ببینم خدا میتونه نوشته های روی دیوارم رو بخونه ؟؟؟؟
بهش میگم منو چند تا دوست داری ؟
میگه : ۸۰ تا
میگم : جه جه ات رو چندتا دوست داری ؟
میگه : ۱۰۰ تا
میگم : خاک تو سرت کنن که جوجه ات رو بیشتر از من دوست داری
میگه : الاغ آخه ۸۰ تا که بیشتر از ۱۰۰ تاست
رو دیوار مدرسه نوشته بود :
هر ایمیل به motherfucker@US-bitchez.com برابر با استفاده رایگان ۱ سال از آب سرد کن بانک سر خیابون
این یه مدت همش درسه فقط باید درس بخونم !! اصلا من تا حالا نتونستم طعم واقعی بهار رو احساس کنم ٫ فکر کنم سریع ترین فصل بهار باشه و طولانی ترینش پاییز اما از همه باحالتر تابستونه گرم گرم گرم
پسری با کفشهای جردن هم داره کم کم یک ساله میشه اما باید یه دست کفشهای جدید واسش بخرم ۱۲ خرداد نزدیکه ها
Come on baby
My birthday is very soon
موهام زیر بارون خیس خیس خیس شده بود بدون اینکه تلاشی کنم و نذارم سرم خیس بشه
موهام همونطوری که میخواستم حالت میگرفت ٫ با دستم موهام رو به طرف بالا دادم سیخ سیخ ٫ بدون فکر به طرف خونه راه افتادم ٫ بارون با باد تو صورتم میخورد
هیچ کس خونه نبود اما تلاشی هم نکردم که وارد خونه بشم ٬ با همون لباسای خیس میرفتم و میرفتم بدون اینکه بدونم کجا میرم don't leave me high و don't leave me dry
کفشهام خیس خیس
توی درختا حرکت میکردم ٫ بوی درختا و باد و بارون ٫ وای ٫ نمیتونستم باور کنم که آیا یه روزی اینجوری شد ٫ صدای گیتار برقی ٫ وای چه احساس خوبی بود اما حیف خیلی زود گذشت
توی خیابون راه میرفتم بدون اینکه جلوم رو ببینم ٫ که یه دفعه نو ماشین تو چشمم خورد بدون اینکه فکر کنم سوارش شدم ٫ جلوی در خونه پیاده شدم ٫ در خونه باز بود ٫ بدون هیچی وارد شدم ٫ در یخچال رو باز کردم ٫ تشنگی وجودم رو گرفته بود ٫ پارچ آب رو با دستم گرفتم رو از لبه ی پرچ شروع به آب خوردن کردم ٬ با خودم میگفتم کاشکی این احساس همیشه باهام بود
خودم رو روی تختم پرت کردم ٫پنجره رو باز کردم که شاید بازم سرمای واقعی رو حس کنم
توی قیافه ی kurt cobain که رو دیوارم بود خیره شدم ٫ میتونستم درک کنم که چه احساس داره ٫ هیچی رو جز اون رو دیوار نمیدیدم ٫ غمناک و ناراحت به دوربین نگاه میکرد
روی میزم پر از کتابای مختلف بود که وجودم رو آزار میداد
چشم هام رو بستم صدای آهنگ fake plastic trees احساس خواب رو بیشتر بهم میداد
همینطور رفتم و رفتم تو یه جاده که پر از درخت بود یه جاده ی خاکی بدون ترس بدون احساس سرما ولی میتونستم بارون رو حس کنم ٫
همه ی آدمایی که میدیدم بدون صورت بودن هیچی به نام صورت نداشتند ٫ از کنارم رد میشدن و بهم میخردن که ضربه ی یکیشون خیلی زیاد بود و با صورت پرت شدم تو گل
بلند شدم و خودم رو تو یه پیاده روی بزرگ که پر از آدم بود دیدم ٫ هیچ کس به من توجه نمیکرد
حتی بچه ها ٫ همه جا تاریک شد فقط یه جاده پیدا بود شروع به حرکت کردم اما حسابی ترسیدم هنوز صدای گیتار برقی رو میشنیدم که آروم نواخته میشد فک کنم آهنگ street spirit از radio head بود ٫ رفتم جلو و جلو تر اوقدر رفتم که به یه دیوار رسیدم یه دیوار که ارتفاعش تموم نمیشد ٫ صدایی شنیدم و برگشتم ٫ دقیقا در انتهای جاده بودم که به صدا توجه کردم که یه چیز خیلی بزرگ منفجر شد BIG BANG ! و صدای گیتار برقی و صدای you know you are right ار نیروانا بود که منو از خواب بیدار کرد
نمیدونستم چی بگم به خودم
اما اینا همش یه خواب مزخرف بود ٫ یه رویا
ماله ظرف بستنی و ژله روی میز
یه مانیتور LCD قزضی
یه سویشرت بوسینی آبی یقه اسکی گشاد
یه شلوار لی
یه ادیتور وبلاگ
آهنگ crawling ماله LP
سپس یه فریاد بلند با همزمان با داد chester که میگه : yeeeeeeeeeeeeeeeaaaaaaaaah
از تو گلوم در میاد
یه دختر که گوشه ی حموم نشسته داره گریه میکنه
LP داره وسط یه اتاق که از بولرهای یخ ساخته شده مینوازه و میخونه
یه لحظه دوست پسرش رو نشون میده
داد میزنه : so insecure
با صداش فریاد میزنم :
crawling in my skin
these wounds they will not heal
fear is how I fall
confusing what is real
صدای گیتار برقی و بیس و درام و دی جی قاتی شده
آروم و آروم میخونم :
discomfort, endlessly has pulled itself upon me
distracting/reacting
against my will I stand beside my own reflection
it's haunting how I can't seem...
چهره ی مایک چستر با هم تو تصویره
عاشق این style ش هستم
دارم فریاد میزنم
تو سطل آشغال پر از قوطی های جین هست
مثل یه آدم مست
قاب عکس شکسته روی دیوار
کتاب های پاره شده
اما دختره دیگه گریه نمیکنه داره روی تصویر خودش رو آیینه دست میکشه و توی کاسه ی دستشویی یه آب سیاه داره وارد فاضلاب میشه
اما حالا دارم خورده های خیلی ریز اون ظرف رو میبینم که رو زمین اتاق داداشم ریخته
صدای پیانو آروم میشه و تو سکوت گم میشه
شیرین : خفه شو پدر سگ
و فرهاد لیوان فرانسوری را پرت کرد به طرف شیرین ٫ شیرین سرش را پشت دستهایش پنهان کرد.لیوان خورد به دیوار و با صدای سختی شکست.
شیرین فریاد زد : پدر سگ بی پدر مادر ٫ چرا سرویس لیوان منو ناقص کردی؟
فرهاد گفت : زنیکه ی.......... ! یه بار دیگه به پدر و مادر من فحش بدی ٫ زبونتو با دست هام میکشم بیرون.
شیرین گفت : اوهوی ٫ مردم بیایین تماشا ٫ پسر شایسته ی سال انتخاب شد. نکبت ملوک ! از کی تا حالا با پدر مادر شدی؟واسه ما چسی نیا.اگر من نبودم ننه بابات به اون روی نحست نناگاه نمیکردن.کچل بی ریخت.
فرهاد در مقابل کلمه ی کچل حساسیت داشت و به طرف او هجوم بردو یقه اش را گرفت و سرش را به کاشی های آشپزخانه کوبید.و گفت : بگو گه خوردم ! بی شعور !
شیرین گفت : گه جد و آبادنت خورده ٫ کچل !
فرهاد گفت : به من نگو کچل. و یقه ی شیرین را محکمتر گرفت. حواسش بودکه جای دستش روی گردنش نماند ٫ سرش را آهسته به کاشی فشار دبد.شیرین با لگد کوبید به زانوی فرهاد اما پا برهنه بود و درد پیچید تو پای خودش.فریاد زد : خاک بر سرت کچل ! پام چلاق شد.
و فرهاد را حل داد به طرف اجاق گاز.کتری واژگون شد و آب جوش ریخت روی تن فرهاد.فرهاد فریاد زد : سوختم ! سوختم!
شیرین آشپزخانه را ترک کرد و رفت توی اتاق خواب.فرهاد فریاد کشید : پدر سگ تمام تنم سوخت.
شیرین از همان اتاق خواب فریاد کشید : بهتر . ایشا اللهجزغاله بشی.
فرهاد دوید به طرف اتاقخواب ٫ در حالی که با دستش پشتش را میمالید گفت : الاغچه ! پماد سالیسیلات رو کدوم قبرستون گذاشتی؟
شیرین داخل اتاق فریاد زد : الاغچه اون پدر پدر سگته گذاشتم سر قبر بابات ٫ برو همونجا پیداش کن.فرهاد گفت : خفه شو بی تربیت ٫ ادب رو کجا یاد گرفتی؟
شیرین گفت : من که وقتی زن تو شدم فحش بلد نبودم ٫ توی همین طویله یاد گرفتم.
فرهاد با لگد کوبید به در.شیرین کرم خیار رو به صورتش مالید ٫ بعد توی آیینه دندانهایش را نگاه کرد و به فحش های فرهاد به دقت گوش میداد.
شیرین چراغ را خاموش کرد و سرجایش دراز کشید.بالش فرهاد را بغل کرد و پلکهایش را بست.
و فرهاد گفت : زنیکه اگه من تورو نمیگرفتم هیچکس نمیگرفتت.و پشت سر هم به در میکوبید و میگفت تا زمانی که در رو باز نکنی مشت میزنم به در نمیزارم بخوابی.آنقدر مشت زد که از خستگی به خواب رفت.شیرین پاورچین پاورچین به طرف در آمد و گوش خواباند.بعد در را آهسته باز کرد .فرهاد مچاله شده بود و خواب رفته بود.شیین ارامک ار روی او رد شد و پارچ آب یخ را بالای سر فرهاد گذاشت و آب پرتقال را هم کنار دیگر فرهاد گذاشت و بالش فرهاد را آورد و پتویش را روی او کشید و بعد او را بوسید و گفت : تفلکی ! تو سرما خوابیده.
چراغ را خاموش کرد و در را بست و خوابید.روز بعد فرهاد رو به شیرین کرد و گفت : شیرین تو بهترین زنی هستی که من دیدم.دوستت دارم.
شیرین نیز گفت : شب دلم برایت سوخت و برای آب پرتغال گرفتم.قوربونت برم.
سپس فرهاد صبحانه اش را خورد به سر کار رفت.
شیرین و فرهاد سالهای خوبی رو با هم زندگی میکنن اما بالاخره ...
* ماله صاحبشه ازش اجازه گرفتم که بنویسم تو وبلاگ :: ابراهیم نبوی ::
تاریخ تولد : 4 بهمن 1348 |
فکر می کنید در عالم موسیقی دقیقأ از چه زمانی کشف شدید ؟
چرا احساس می کنید این دیوان مسیر زندگی شما را عوض کرده ؟
اگر در خانه شما به جای پیانو یک کتابخانه عظیم وجود داشت ، فکر می کنید چه اتفاقی می افتاد ؟ آیا امکان داشت که شما به جای علیرضا عصار خواننده علیرضا عصار نویسنده یا محقق می شدید ؟
از مسیری که تا به امروز رفته اید راضی هستید ؟
به آرزوهای دوران نوجوانی تان رسیدید ؟ قطعأ نمی توانم بگویم که به همه آنها رسیدم . به یک مقدارش رسیدم و به یک مقدار ش نه . چون آرزو ها در سنین مختلف فرق می کنند .
چه نوع موسیقی ای بر روزها و لحظات زندگی علیرضا عصار نواخته می شود ؟
چرا بیشتر ترانه های شما عرفانی است ؟
چرا نسل امروز ما با موسیقی اصیل ایرانی آن طور که باید ارتباط برقرار نمی کنند ؟ و برعکس موسیقی پاپ را که هویت مشخصی هم ندارد ، می پسندند ؟ به نظر شما در موسیقی پاپ ما ، این پویایی که می گویید وجود دارد ؟
موسیقی سنتی ما از نظر کلام خیلی موفق تر از موسیقی پاپ است . در این مورد چه نظری دارید ؟
برای انتخاب اسم کارهایتان چقدر حساسیت دارید و انتخاب این اسم ها چگونه صورت می گیرد ؟
فکر می کنید اگر در تئاتر " پیروزی در شیکاگو " با فؤاد حجازی آشنا نمی شدید ، چه اتفاقی می افتاد ؟
احساس میکنم علیرضا عصار ، آدم درونگرایی است . واقعا همین طور است ؟
موسیقی چند درصد از زندگی علیرضا عصار را تشکیل می دهد ؟
کدام یک از ترانه هایتان را بیشتر دوست دارید ؟
نظرتان در مورد جوانانی که در زمینه پاپ فعالیت میکنند چیست ؟
در عالم موسیقی به هدفی که مد نظرتان بوده ، رسیده اید ؟ در واقع احساس موفقیت می کنید ؟
اهل مطالعه هم هستید ؟
متشکرم که با وقتتون رو به ما دادین
شمال چقدر مزخرف بودا ٫ وقتی رسیدیم شمال فکر کردم وارد کویر لوت شدم ٫ جنگلاش کو ؟
دریاش کو ؟
کسی خونه هست ؟
آها هست
تو راه یه تف انداختم از پنجره بیرون طالاپ چسبید رو شیشه ی یه ماشینه ٫ کلی بهمون فحش داد ٫ یه سگه گیر داده بود به من کلی حالمو گرفت
در ضمن یکی از دوستام بهم گیر داده برو اسرائیل بعد مغزش پوکه که اگه برم اسرائیل دیگه نمیتونم برگردم ایران
جدا کسی تا حالا صحیونسیتی فکر کرده ؟
الانم تازه از خواب بلند شدم ٫ حوصلم سر رفته ٫ ...
الان فعلا اصلا حالم خوب نیست
داشتیم میرفتیم زیر چنتا کامیون و اتوبوس اونم تو تونل ٫ تقریبا تازه حالم برگشته سر جاش
موقعیکه داشتیم میرفتیم زیر کامیونه تو تونل به همه گفتم : همه خداحافظ
شاید با فاصله ی ۱ متری شاخ به شاخ جلوی کامیونه که تو لاین ما بود ماشین وایساد
اه
فعلا بای